مير حسين و ... خدا به خيركند
- مير حسين ميآيد و نقشههاي محافظهكاران نقش بر آب ميشود.
- مير حسين ميآيد ولي نقشههاي محافظهكاران همگي اجرا خواهد شد.
- اصلاً از نقشههاي خود محافظهكاران بود كه ميرحسين را علم كنند.
- اصلاً ميرحسين نميآيد، اصلاحطلبان بازار گرمي ميكنند.
- اگر ميخواهيد محافظهكاران نيايند، ميرحسين را بياوريد.
- ميرحسين را ميآوريم حتي اگر نيايد يا نگذارند بيايد.
- اگر ميرحسين نيايد ما ميآييم! (لزوماً ربطي به مجمع ندارد!)
- ميرحسين تنها گزينه است.
- يا ميرحسين يا يكي ديگر!
- ........
- به راستي اين همه هياهو و صحبتهاي ضد و نقيض در مورد ميرحسين در اين شرايط براي چيست؟
- آيا قرار است جو احساسي ديگري پديد آيد.
- آيا دوباره «رأي از ترس» در راه است؟
و آيا وقت آن نرسيده است كه ابتدا هدفي و برنامه و طرحريزي شود و سپس فردي مناسب براي رسيدن به آنها در نظر گرفته شود؟ يا اين كه مانند گذشته فردي را علم ميكنيم و براي اين كه كم نياوريم، هر كاري ميكنيم تا روي كار بيايد و پس از اين كه خداي ناكرده (از دست شوراي نگهبان در رفت و ... ) و فرد مورد نظر روي كارآمد، عزا ميگيريم كه حالا «چه بايد كرد» و اصلاً «چه ميتوان كرد؟» كه تازه انجام بدهيم يا نه؟
0 نظرات:
ارسال یک نظر