۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

سکوت

در خیابان ولی عصر، از سمت تجریش اگر پیاده روی کنی، دو سه کیلومتری مانده به پارک وی سمت راست، نمادی ناخواسته پدیده آمده است که دیشب برای من ماندگار شد. به طور قطع پدیدآورنده ی این نماد به هیچوجه قصد خلق چنین اثری را نداشته است اما به هر تقدیر، بیان حال امروز ماست. خوب به این تصویر نگاه کنید، ورودی درب یک مغازه است. دقیق و بی عیب، با نمایی از کامپوزیت آلومنیوم و البته امروزی و مدرن. لیکن یک نکته باعث شده است هیچ کس به آن مراجعه نکند و اصولاً از اصل بیفتد و دیگر مغازه نباشد!

در آن را به وضوح گچ مالیده اند( شما بخوانید گل).نقل وبلاگی است که برای نوشتن مجبور باشد آنقدر احتیاط کند که موضوع و متن مخدوش شود.

رب اشرح لی صدری (25)و یسر لی امری(26) واحلل عقده من لسانی(27) یفقه قولی(28) سوره طه

...

سکوت سرشار ازسخنان ناگفته است،

از حرکات ناکرده،

اعتراف به عشق های نهان،

و شگفتی های به زبان نیامده،

در این سکوت حقیقت ما نهفته است،

حقیقت تو و من،

برای تو و خویش،

چشمانی آرزو می کنم،

که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند،

گوشی، که صداها و شناسه ها را در بی هوشی مان بشنود،

برای تو و خویش

روحی

که این همه را در خود گیرد و بپذیرد.

و زبانی

که در صداقت، خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد،

و بگذارد از چیزها که در بندمان کشیده است سخن بگوییم...( شاملو)