۱۳۸۳ شهریور ۸, یکشنبه

اظهارات عضو هيات موتلفه در اصفهان

اظهارات عضوهيات موتلفه دراصفهان

علي اكبر پرورش كه در مسجد مصلي اصفهان سخن مي گفت با شتر مرغ خواندن سازمان مجاهدين انقلاب اظهار داشته است: شهيد لاجوردي در وصيت نامه خود حرف ازمنافقين جديد به ميان آورده بود واظهار داشته كه آنها به مراتب بدتر از مجاهدين خلق بوده و آن سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي هستند كه مجاهدين خلق با تمامي پليديشان به پاي مجاهدين انقلاب نمي رسند
وي در بخش ديگري از سخنان خود تصريح كرده: با بوجود آمدن اصلاحات، سفارتخانه هاي ايتاليا، آلمان ،فرانسه ،انگليس و اسپانيا با عاملين خود نظير همين اعضا مجاهدين انقلاب در ارتباط مستقيم بوده و برخي عناصر نهضت آزادي نيز به عنوان عوامل ذي نفوذ اطلاعات را به سازمان مجاهدين انقلاب منتقل مي كردند و اصلاحات دوم خرداد نيز دقيقا فرزند تولد يافته ي همين نهضت آزادي و مجاهدين انقلاب بود
وي در ادامه با اشاره به رفتار سازمان مجاهدين خلق گفت: آنها خام و بي تجربه بودند ولي الان اين مجاهدين انقلاب با گرفتن تجربه هاي آنها و دوري از شتابزدگي و عجله توانستند يك جريان نفاق مدون را درون نظام شكل دهند
علي اكبر پرورش با بيان اين مطب كه " سازمان مجاهدين معتقد است كه شر ولايت فقيه را بايد از سر نظام كوتاه كرد" گفت : آنها سازماني هستند كه نه مخفيند و نه آشكار ، نيمه مخفي اند همانند شتر مرغ. وحتي خاتمي در يكي از جلسات از يكي از ايدولوگهاي سازمان مجاهدين انقلاب نام برده است و گفته سخنان او آدمي را سحر مي كند
وي همچنين با منافق خواندن اعضاي سازمان اظهار داشته است: بايد اين مجمو عه را ديده باني كرد واز خدا خواست تا شرشان از سر مردم اين كشور كوتاه شود

۱۳۸۳ شهریور ۵, پنجشنبه

ملت شاد، مردم ناشاد
نمی دانم به چه علت همزمان با پیروزی آقای خاتمی، در عرصه ورزش هم پیروزی های پی در پی حاصل شد که کام مردم را هر روز شادتر میکرد. آنقدر که شادی ملت انرژی زاست هیچ چیزی نمی تواند روح تلاش برای فردائی بهتر را در کالبد اجتماع بدمد. جامعه ایرانی پس از انقلاب 57 روزهای شاد و ناشاد بسیاری را دیده و لمس کرده است اما اگر بنا باشد ترازی از این غم و شادی ها به دست آید قطعا سوگها و المها فراوانتر و افزونتر خواهد بود.دوران شاد و پر نیرو همواره کوتاه و ناملایمات از دوره زمانی طولانی تری برخوردار بوده است ! سوال اینجاست که برای نیل به یک جامعه پویا و خلاق کدام یک از گزینه های غم و شادی پیشنیاز خواهد بود؟! اینکه انسان گاهی نیاز به خلوت و با خود بودن دارد قبول اما این روش انتخابی خود فرد است یا اجباری است؟!متاسفانه رویکرد حکومت به گونه ای است که نه شادی و نه غم هیچ یک به صورت کامل انتخابی نیست. نوعی دیکته و القاست . درست پس از شادی انتخابی مردم در خرداد 76 اولین کامیابی انتخابی پیروزی تیم ملی فوتبال در دو رهاورد آسیا و جهان بود. این شادی نیروزا وقتی به اوج خود رسید که تیم استرالیا ضمن توهین به ایرانیان متفبل شکست بیادماندنی گردید و هر ایرانی به خود می بالید که جوانانش توانسته اند غیورانه بر حریف قدر خود فائق آیند.اهتزاز پرچم سه رنگ، فوران احساسات مردم را به همراه داشت چندان که تا پاسی از شب خیابانهای نفاط مختلف ایران مملو از جوانانی بود که به طرق مختلف شادی معصومانه خویش را نشان میدادند. و درست از همین شب نگرانی ها آغاز شد ! و این نگرانی ها آنقدر زیاد شد که دو تیم مطرح قوتبال کشور مجبور شدند برای آنکه انگ لاابالیگری به قبایشان نچسبد در یکی از دیدارهایشان با سینه زنی و حسین حسین کردن وارد میدان ورزشگاه شوند . قکر کنم آنشب مسولین خوب خوابیدند غافل از آنکه آنشب راه جدیدی در لایه های اجتماعی آغاز گشت!!! و امشب پس از سالیانی چند، دوباره رایحه ایرانی بودن و شاد بودن از تبلور رشادت فرزندی اردبیلی در قلوب ملت ایران پدید آمد . رضازاده واقعا و به معنای کامل کلمه یک شرقی تمام نمای ایرانی است. در پیروزی او همه اقشار ایرانی مشعوف شدند. ترکها ، کردها ، لرها ، بلوچها ، فارسها ، مسلمانها ، مسیحیان ، یهودیان ، بهایها و.... کسی توجهی به قومیت و دیانت و... حسین زاده نکرد. همه شاد شدیم چون فرستاده دیارمان جانانه خویشتن نشان داد. شاید متدینین بیشتر از آرم یا ابوالفضل مسرور شدند اما این مانع شادی آندسته ای نشد که فخر خود را در ایرانی بودن می بینند و این همه هم موجب عدم بروز نشاط جوانانی نشد که او را الگوی جوان ایرانی میدانند . نخبگان و اندیشمندانی که همواره سر در کتابها و تحقیقات دارند هم نتوانستند شادی خود از این رخداد کتمان کنند. در یک کلام شادی حقیقی بار دیگر ایرانیان را فراگرفت و اگر اجازه میدادند این نیروی انرژیزا همواره باقی بماند راه بر بروز سایر استعدادها هم گشوده میشد. اما افسوس که پایداری این نشاط را فقط تا سحر شاید.

۱۳۸۳ شهریور ۳, سه‌شنبه

مجلس هفتم وحل معضل بد حجابي( !!! )

اخيراً پس از چيده شدن مهره‌هاي سياسي- اجتماعي مجلس هفتم، وضعيت نگرش به نيمي از جمعيت ايران كه متشكل از زنان مي‌باشد، به گونه‌اي تغيير يافته است كه امروزه با گذر از هر كوي و برزن، با سخت‌گيري‌هايي در خصوص «بدحجابي!» مواجه مي‌شويم. پرداختن به مقوله‌ي «بدحجابي!»، كه هر از گاهي صحبت داغ اين جامعه مي‌شود، پيامدهاي اجتماعي پنهان خاصي را به همراه دارد كه مي‌توان به مسائلي چون «انگ زدن، سركوبي و فشار بيش از حد بر زنان و محدود كردن آنان از يك سو و گسترش آگاهي‌هاي حقوقي- اجتماعي آنان به عنوان گروه عظيمي از مخالفين قوانين زن ستيز و مبارزين تحكيم پايه‌هاي مردسالاري در جامعه» از ديگر سو، اشاره كرد.چرا كه با پرداختن به اين مسأله بي‌شك فضاي فعاليت‌هاي اجتماعي زنان چنان دچار تشنج مي‌گردد كه به نوعي، بي‌عدالتي اجتماعي را به نمايش مي‌گذارد. و شايد تمامي اين مسأله ريشه در نگاه نابخردانه ديگر اقشار جامعه نسبت به زنان اين مرز و بوم دارد. به نظرتان زمان آن نرسيده ،كه واضعين قوانين اجتماعي به قول سهراب چشم‌هاي خود را شسته و نگاه سكسي خود را نسبت به زنان، كه بي‌ترديد آنها نيز نيمي از خالقين فرايندهاي سياسي- اجتماعي اين جامعه هستند، عوض نمايند؟
مگر حضور چنين پوشش‌هايي كه ديگران در وراي آسودگي خويش جهت رسيدن به بهشتي جاويدان به زنان اين سرزمين تحميل كرده‌اند، هنجارهاي اجتماعي آنها را شكل مي‌دهد كه مبناي سنجش نابهنجاري‌ و هنجارمندي حضور آنان در عرصه فعاليت‌هاي گسترده مي‌باشد؟
شايد زمان آن رسيده است كه حاكمان در تعريف ارزش‌ها و هنجارهاي حاكم بر جامعه‌ي زنان، با توجه به روند رو به رشد آنها در زمينه‌هاي سياسي- اجتماعي- فرهنگي و ... تغييراتي شايسته به عمل آورند و از منظرگاه ابزاريي كه در انديشه‌شان نسبت به اين گروه عظيم شكل گرفته است، دوري كنند؟ شايد......

۱۳۸۳ مرداد ۳۱, شنبه

این دوروبرها شماره 7
ورق بازی
از ورق بازی بدم می آید. چون ورق بازان به دنبال ورقهای برنده ی شاه و بی بی هستند! برای مبارزه با شاه و بی بی تصمیم گرفتم هرگز ورق بازی نکنم !

کاش می شد...

با گشایش کانون بلاگنویسان ایران که پیام درخشان بلاگ بدون مرز را در بطن خویش نهفته داشت موجی از توجه و نشاط در ضمیر خودآگاه بلاگیون نشانید و امید میرود نه تنها این انجمن باعث توجه وبلاگ نویسان به ساحت اتفاق و همدلی شود که میدان مبارزه بدون حذف را نیز بگشاید. البته این انجمن انجا امتحان خود را خواهد داد که عضوی از اعضا را الم و دردی رسد خواسته یا نا خواسته! ویا جرحی عارض شود از سوی تنگنظران کمین نشین که به اندک انتقادی بر می آشوبند و داد وا امنیتا و ... سر میدهند. این گونه ناملایمتی بخواهیم یا نخواهیم پیش خواهد آمد خصوصا برای آنها که مظلومانه در ایران قلم می زنند.
نکته پایانی آنکه کاش تا لازم نمی شد در گروپ یاهو پیام نمی فرستادند دوستان و بلاگیان که کثرت میلهای یاران مانع استفاده تمام و کمال میشود ! امید داریم تا حالا که بیش گفتیم و کم دیدیم زین پس گزیده گوییم و بیش نظاره کنیم.

۱۳۸۳ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

كنفرانس مطبوعاتي براي رهبر(!!!!)

بهار 83 هر كس به فراخور حال خود نامي را براي سال جديد بيان مي‌نمود ،يكي مي‌گفت سال امام حسن، كس ديگر سال امام حسين،و اين در حالي بود كه همه مي‌دانستند براساس اصل 110 قانون اساسي(!!) نام‌گذاري سال‌ها بر عهده رهبر روحاني ايران است، ولي به دليل احساس آزادي بيش از حد بيان در كشور(!!!) و همچنين امنيت بالاي بعد از بيان(!!)، مردم سعي مي‌كردند به رهبر ايران مانند مجمع تشخيص مصلحت نظام مشورت دهندچراكه مردم هميشه روحانيان را از خود و خود را از روحانيان مي‌دانستند. روحانيون ايران عصاره‌ي تفكرات مردم بوده و هر وقت چيزي را مردم از آنها طلب نموده‌اند آنها نه نگفته‌اند، مشروطه خواستن به آنها اعطا نمودند، صنعت نفت را طلب نمودند به آنها تقديم گشت، خواستار اخراج شاهان از ايران شدند آنها شاهان را نيز بيرون كردند، انقلاب مي‌خواستند فوراً به آنها هديه شد، كساني را براي حكومت كردن مي‌خواستند كه روحانيون علي‌رغم ميل باطني(!!!) اين امر سخت را نيز پذيرفتند، شعار آزادي قدس دادند آنها هم اطاعت امر نمودند و گفتند كه راه قدس از كربلا مي‌گذرد، اصلاحات مي‌خواستند روحانيان خود باني اصلاحات گرديدند، مردم بعضي‌ها را براي مجلس هفتم نمي‌خواستند و روحانيون براساس خواست مردم آنها را خط زده و دل مردم را شاد كردند.
براساس اين سوابق درخشان بود كه مردم دست به اعلام نام‌هاي مختلف براي سال جديد مي‌نمودند ،چون مي‌دانستند اين بار هم روحانيون حرف آنها را زمين نخواهند گذاشت... و سال جديد به عنوان" سال پاسخگويي" توسط رهبر روحاني ايران نام گرفت و يكبار ديگر مردم فهميدند كه حرف، حرف آنهاست كه از زبان رهبران روحاني ايران خارج مي شود، و در همين راستا رهبر ايران نيز براي اينكه دل مردم را شادتر نمايد مطالبات مردمي را به عنوان مطالبات رهبري بيان كرد تا مردم با دلي آرام و ضميري مطمئن به تعطيلات نوروزي خود بپردازند و دغدغه‌اي جهت پيگيري امور نداشته باشند.
مطمئناً پس از جمع‌آوري پاسخ‌ها از سوي رهبرانقلاب، ايشان نيازمند اين مي‌باشند كه آنها را براي مردم جهان بالاخص مسلمانان جهان ارائه نمايند اما به دليل روحيه تواضع وفروتني ايشان ، نياز مي‌باشد كه رؤساي سازمان ملل و كنفرانس اسلامي براي ايجاد محيطي سالم در جهت ارائه گزارشات رهبر روحاني ايران به مردم جهان پيش قدم گشته و به نظر مي رسد بهترين گزينه،" كنفرانس مطبوعاتي بين‌المللي" مي‌باشد كه نويسندگان و روزنامه‌نگاران مسلمان و غيروابسته و تلويزيون‌هاي رسمي و غيرماهواره‌اي حضور داشته باشند تا رهبر روحاني ايران از پيشرفت‌هاي چشمگير ايران در صنعت، تكنولوژي، اقتصاد و انرژي هسته‌اي به عنوان غرور ملي گزارش ودفاع نمايند تا چشم دشمنان ايران يكبار ديگر كور و ببينند كه بين مردم و روحانيون هيچ فاصله‌اي نيست، حتي اگر كسي را براي رياست مجلس يا رياست جمهوري از روحانيون برنگزينند(!!!!!!!!!!!!!!)

۱۳۸۳ مرداد ۲۶, دوشنبه

هزينه ندانم كاري، يا...

اخيراً جناب آقاي خاتمي رئيس جمهور ايران كه شأن رياست جمهوري‌اش تا حد تداركاتچي محافظه‌كاران پائين آمده در جمع خبرنگاران ابراز اميدواري كرده اند كه پرونده هسته‌اي ايران به شوراي امنيت نرود و از مردم خواسته‌اند كه خود را براي پرداختن هزينه هاي احتمالي آماده نمايند.
در جايگاه نقد مباحث مطرح شده و اينكه چه كسي آنرا مطرح نموده نيستم اما به نظرم تا به چند سئوال پاسخ داده نشود نمي‌توان علناً به مخالفت با سخنان رياست جمهوري پرداخت.
آيا مردم از هزينه‌هاي احتمالي كه بر آنها وارد خواهد آمد باخبر مي‌باشند يا نه؟
چقدر مردم از مسائل پيشرفت انرژي هسته‌اي در ايران باخبرند؟
آيا مردم در زمينه هسته‌اي و داشتن فناوري هسته‌اي احساس نياز مي‌نمايند يا نه؟
در اجراي پروژه‌هاي هسته‌اي چقدر هزينه بر مردم تحميل مي‌گردد؟
آيا بر اقتصاد بيمار و در حال احتزاز ايران تحميل اين هزينه‌هاي سنگين واجب مي‌باشد يا نه؟
در شرايطي كه بعضي از طرح‌هاي ملي كه بدون فشارهاي جهاني هم مي‌باشد، بابت نداشتن بودجه معلق مانده‌اند پرداختن به اين موضوع نياز جامعه هست يا نه؟
با طرح مسائلي مانند به دست آوردن فناوري هسته‌اي مردم احساس غرور خواهند نمود توانسته‌ايم مردم را توجيه نماييم؟
آيا مردم در اين قضايا به حكومتگران خود اعتماد دارند يا نه؟
مردم چگونه مي‌توانند بپذيرند كه حكومتگران به آنها دروغ نگفته و كشور فقط به دنبال انرژي هسته‌اي صلح‌آميز مي‌باشد؟
آقاي خاتمي كه براساس رأي مردم به رياست جمهوري رسيده اجازه دارد در اينگونه موارد بدون توجيه افكار عمومي مجري عوامل بخش انتصابي حكومت باشد؟
آيا مردم ايران يك بار ديگر اجازه خواهند داد حكومتگرانش با اهمال كاري و طرح‌ها و شعارهاي بلندپروازانه، هزينه ديگري را به كشور وارد نمايند؟
اگر مردم اين بار نخواهند تحمل هزينه نمايند به چه كسي بايد رجوع نمايند و حرف خود را به كه بايد بزنند؟
آيا بخش انتصابي حكومت كه به هيچكس پاسخگو نيست حاضر خواهد شد بابت شعارهاي بي‌محتواي خود پاسخگوي مردم در مسائل هسته‌اي باشد يا اين بار هم آقاي خاتمي سخنگويي آنها را خواهد پذيرفت؟
در پايان بايد گفت مردمي كه به نان شب نيازمندند و كارخانه‌هاي كشورش يكي پس از ديگري تعطيل مي‌گردند اينهمه جوان بيكار در كشور مي‌باشد اينهمه طرح‌هاي نيمه تمام وجود دارد چه نياز به انرژي پيشرفته هسته‌اي دارد؟ نظر شما چيست؟

۱۳۸۳ مرداد ۲۵, یکشنبه

مير حسين و ... خدا به خير كند

مير حسين و ... خدا به خيركند

- مير حسين مي‌آيد و نقشه‌هاي محافظه‌كاران نقش بر آب مي‌شود.
- مير حسين مي‌آيد ولي نقشه‌هاي محافظه‌كاران همگي اجرا خواهد شد.
- اصلاً از نقشه‌هاي خود محافظه‌كاران بود كه مير‌حسين را علم كنند.
- اصلاً مير‌حسين نمي‌آيد، اصلاح‌طلبان بازار گرمي مي‌كنند.
- اگر مي‌خواهيد محافظه‌كاران نيايند، مير‌حسين را بياوريد.
- مير‌حسين را مي‌آوريم حتي اگر نيايد يا نگذارند بيايد.
- اگر مير‌حسين نيايد ما مي‌آييم! (لزوماً ربطي به مجمع ندارد!)
- مير‌حسين تنها گزينه است.
- يا مير‌حسين يا يكي ديگر!
- ........
- به راستي اين همه هياهو و صحبت‌هاي ضد و نقيض در مورد مير‌حسين در اين شرايط براي چيست؟
- آيا قرار است جو احساسي ديگري پديد آيد.
- آيا دوباره «رأي از ترس» در راه است؟
و آيا وقت آن نرسيده است كه ابتدا هدفي و برنامه و طرح‌ريزي شود و سپس فردي مناسب براي رسيدن به آن‌‌ها در نظر گرفته شود؟ يا اين كه مانند گذشته فردي را علم مي‌كنيم و براي اين كه كم نياوريم، هر كاري مي‌كنيم تا روي كار بيايد و پس از اين كه خداي نا‌‌كرده (از دست شوراي نگهبان در رفت و ... ) و فرد مورد نظر روي كارآمد، عزا مي‌گيريم كه حالا «چه بايد كرد» و اصلاً «چه مي‌توان كرد؟» كه تازه انجام بدهيم يا نه؟

۱۳۸۳ مرداد ۲۴, شنبه

این دوروبرها شماره 6

روش نقد
درختان جنگل بریده می شود.
و کامیون کامیون کاغذ به چاپخانه میرسد
بعد از انتشارات هویت سازان کیهان منش
میلیون میلیون تیراژ کتاب ، پخش می شود
که برای نقد هنوز شیوه ای جز« هدف وسیله را توجیه میکند » رسالتی ندارند

۱۳۸۳ مرداد ۲۱, چهارشنبه

به دلیل حضور تنی چند از هموطنان به عنوان میهمان در بنده منزل و لزوم رسیدگی مکفی به این عزیزان این وبلاگ تا اطلاع ثانوی تعطیل است.

۱۳۸۳ مرداد ۱۹, دوشنبه

اصلاح طلبان و بن بست مير حسين

اصلاح‌طلبان و بن‌بست ميرحسين

اغلب احزاب و گروهاي سياسي و چهره‌هاي شاخص اصلاح‌طلب در هفته‌هاي اخير از احتمال حضور نخست وزير چپگراي دوران جنگ ايران و عراق،استقبال و حتي برخي ترغيب وي‌، جهت حضور در صحنه را آغاز كرده‌اند.
اما به نظر مي‌رسد در چنين شرايطي، اصرار بر نامزدي ميرحسين، پيامدها و ابعاد نه چندان مطلوبي براي جنبش اصلاحات و اصلاح‌طلبان به همراه باشد. سؤال اصلي اينجاست كه ترغيب كنندگان وي با چه هدف و استدلالي، تئوري حضور وي در صحنه را پايه‌ريزي مي‌كنند؟
اولاً ميرحسين موسوي ساليان سال‌ها است كه از فضاي اجرايي و اركان مديريتي حاكم، خارج شده و به نظر مي‌رسد، هم در عرصه نظر و هم در عرصه عمل، از پتانسيل لازم جهت پست رئيس‌جمهوري برخوردار نباشد.
ثانياً، ميرحسين شخصيتي نيست كه در مقابل اين حضرات، توانايي مقابله و ايستادن داشته باشد و حداقل در خوشبينانه‌ترين حالت به همان رئيس جمهور تداركاتچي و حتي چند پله پايين‌تر (چرا كه اين مسئوليت را جناب آقاي خاتمي دراين دوره زحمتش را كشيده‌اند) تبديل مي‌شود.
ثالثاً، در فضاي كنوني جامعه كاري از دست ميرحسين و ... برنخواهد آمد، چرا كه همان نيروهايي كه هم اكنون دعوت از وي را در دستور كار خود قرار داده‌اند، مسلماً تيم مشاورين و اجرايي او را نيز تشكيل خواهند داد. (نظير مجمع روحانيون مبارز و... )، و يقيناً چنين نيروهايي را نه تنها اميدي به خيرشان نيست، بلكه تنها از شرشان مي‌بايست برحذر باشيم.
لذا ظاهراً دليل و استدلال آقايان مدعو، نام و اعتبار ميرحسين است و پتانسيل رأي ايشان كه از ساليان گذشته از خود بر جاي گذشته و دوستان ما پس از هشت سال در ساختار ماندن، اينك راه حل ديگري براي در عرصه ماندن مي‌خواهند بيايند و آن نان خوردن از سفره اعتبار و رأي موسوي است. اما فارغ از آن كه نان خوردن از چنين سفره‌اي و بدون آن كه هيچ چشم‌انداز مثبت و راهكاري براي آينده داشتن، اصلاح‌طلبان كنوني را در موقعيتي بس خطرناك قرار داده و براي هميشه نام آنان را در كنار محافظه‌كاراني قرار خواهد داد كه به هر قيمت و هر هزينه‌اي حاضر به ماندن در درون ساختار قدرت شده‌اند.
اما برخي از اصلاح‌طلبان نيز مي‌خواهند موقعيت از اين كه هست بدتر نشود و ساختار قدرت يكپارچه‌تر از اين نشود، اما يقيناً اين حركت راه حل درستي نبوده و پيامدهاي سنگيني براي آنان خواهد داشت. ولي ما نيز از يكپارچه شدن اين ساختار بيمناك و نگرانيم اما راه‌حل نيز براي آن داريم، يك راه حل شايسته كه در مطالب بعدي بدان خواهيم پرداخت

۱۳۸۳ مرداد ۱۸, یکشنبه

روز و شب خبرنگار

راه طولاني به نظر مي رسيد و جاده به شدت ناهموارو سخت! هر چند آن مسير پر ا ز علائم راهنمائي بود اما اين نشانك ها كمتر به چشم راننده بينوا آشنا مي آمد ‏، حتي گاهي تابلو گردش به چب بود در حاليكه مسير خلاف آن بود. اهالي منطقه هر چند مي دانستند علائم كمي تا قسمتي مشكل دارد اما مي رفتند تا با اين وضعيت عادت كنند.
آفتاب طلوع كرد و اين اتفاق براي راننده اميد تازه اي را به همراه داشت. با دميدن خورشيد حالا جاده نمايانده شده بود و اين باعث مي شد چيزهاي بيشتري معين شود. همينطور مردم هم توانسته بودند ماشين مدل قديمي را مشاهده كنند. بعضي ها كه به اوضاع عادت كرده بودند همچون هميشه بي هيچ واكنشي از كنار قارقارك گدشتند اما عده اي ديگر ايستادند و هر كسي چيزي گفت. جوانها انگار اشتياق بيشتري داشتند. راننده ساكت بود اما.
پيرمردها آن دورتر شاهد بودند و ميديدند كه حركت كند شده و ازدحام بيجا مانع حركت درست و حسابي قارقارك شده است. بعضي هم پيغام مي دادند و آنها كه دور ماشين بودند با اين پيغام پسغامها بيشتر به ديدن آن ابوطياره مي پرداختند. اما ساكت بود آن راننده بي نوا! ترس شبهاي گذشته و آن همه ناهمواري حسابي مچلش كرده بود و هي با خودش كلنجار ميرفت كه تصميمي بگيرد! بروم ؟ نروم؟ خوبه بقيه راه و ..... و خلاصه تازه متوجه شد كه آن بيرون بعضي ها خوششان آمده مي خواهند راه نرفته را با اين لكنده بروند . اين اتفاق هر چند از زور و توان ماشين بيشتر بود اما اميد شبي كم اضطراب را نويد بخش بود.
با سوار شدن تعدادي پياده ، تازه معلوم جماعت شد كه اين گاري را گاري بريست با چشماني تشنه و نگران و مدتي هم صرف مباحثات طولاني بر سر جنسيت و مليت و هزار يت و يون ديگر شد و آفتاب كه به ميانه رسيد حتي ، بعضي بعضي را هل دادند كه مالكيت اين ماشين چنان است و چنين ! از شما چه پنهان كتك كاري مفصلي هم شد كه چند ساعتي راننده مفلس را به امنيه و ... كشاند.
اي امان از اين خورشيد كه معلوم نيست براي كي غروب مي كند و براي كي طلوع . راننده در حالي امنيه و .... را پشت سر گذاشت كه غروب لاجرم سر ميرسيد. وقتي آرام به قارقارك نزديك ميشد چندتائي را ديد كه در رفتن با او مردد بودند! خدايا اگر اينها نيايند آيا قارقارك مرا خواهد برد؟! شك لعنتي رهايش نمي كرد. با دستمال لكه خون كنار پيشانيش را پاك كرد و از اينكه سالم است خوشحال شد . محكم تر قدم برداشت. چند تا دورتر در سياهي شب او را مي پاييدند . لابد مواظبش بودند!! وقتي ماشين آنجا را ترك مي كرد اهالي داشتند مي خوابيدند و صداي گپ چند نفر با صداي قارقارك در دل جاده كمتر و كمتر و كمتر ميشد . گمانم با هم در مورد ديروز صحبت مي كردند . نمي دانم شايد هم براي فردا...............................

۱۳۸۳ مرداد ۱۷, شنبه

این دوروبرها5
دعوت از آمریکائی ها
اگر آمریکائی ها به میهن دعوت شوند ، ساختمانی می سازند که نقشه آن را خودشان طراحی می کنند ، ورودی و خروجی با نظارت آنهاست، و غذائی که اهالی ساختمان باید سرو کنند با آشپزی آنها تهیه می شود. .اگر این دعوت برای تخریب ساختمان نظام و بازسازی آن ممکن نباشد ، در این صورت دیکتاتورهای دو طرف مرز میدانند که چگونه باید با هم معامله کنند.روابط دیکتاتوری را حاکمان زور بهتر از دموکراتهای جمهوری خواه می فهمند.راز و رمز آن بیشتر با دلار روشن می شود و به تازگی ارزیابی آن با پوند و یورو قابل محاسبه است!!

۱۳۸۳ مرداد ۱۶, جمعه


جمعه تعطيلي ايران: از آنجا كه جمعه ها ايران تعطيل است ما سعي ميکنيم نثرمان را خلاصه و كوتاهتر از روزهاي قبل نماييم به
همين جهت هر هفته فقط موادی از اعلاميه جهاني حقوق بشر را ياد آور ميشويم

اعلاميه جهاني حقوق بشر
Universal Declaration of Human Rights
ماده 8
در برابری اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد ، هر کس حق رجوع به محاکم ملی صالحه دارد .
ماده 9
احدی نمی تواند خود سرانه توقیف ، حبس یا تبعید بشود .
ماده 10
هر کس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بی طرفی ، منصفانه و علنا رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنماید.
Article 8.
Everyone has the right to an effective remedy by the competent national tribunals for acts violating the fundamental rights granted him by the constitution or by law.
Article 9.
No one shall be subjected to arbitrary arrest, detention or exile.
Article 10.
Everyone is entitled in full equality to a fair and public hearing by an independent and impartial tribunal, in the determination of his rights and obligations and of any criminal charge against him

۱۳۸۳ مرداد ۱۵, پنجشنبه


الهام پائولو (!!!)

ديگر از انديشيدن، حرف زدن حتي و نوشتن درباره آنچه بر اين كشور مي‌گذرد، خسته شده بودم و با خودم فكر مي‌كردم تا كي اين چرخه «اصلاح‌ و انقلاب»، در بين كشور مي‌خواهد ادامه داشته باشد و مردم مي‌بايست چه زماني شاهد آرامش، امنيت و رفاه باشند. از نوشتن و حتي فكر كردن در اين باره منصرف شدم و تصميم گرفتم به جاي انديشيدن دراين باره چند داستان نغز از كتاب «دومين مكتوب» پائولو[1] بخوانم. اين اولين داستان نغزي بود كه خواندم: «در سال 1982 تصميم گرفتم همه چيز را رها كنم و به گرد جهان سفر كنم، تا در زندگي‌ام به معنايي دست يابم در اين سرگرداني دوره‌اي در هلند زندگي كردم. يك شب يك خانم هلندي از من پرسيد كه برزيل چگونه جايي است آغاز به صحبت درباره مشكلاتمان كردم، درباره‌ي فقدان آزادي (در آن زمان تحت سلطه يك رژيم نظامي زندگي مي‌كرديم) بدبختي و مشكلات زندگي به عنوان يك هنرمند. سپس گفتم: «اما شما در بهترين مكان دنيا زندكي مي‌كنيد زندگي در بهشت چگونه است؟» خانم هلندي مدت درازي ساكت ماند سپس پاسخ داد: آشغال‌ترين جاي دنياست، اين جا همه چيز قطعي است نه مبارزه اي هست و نه هيجاني . كاش من هم مشكلات را داشتم در اين صورت دوباره اين احساس را مي‌يافتم كه بخشي از انسانيت هستم.»
تمام كتاب 157 صفحه‌اي پائولو را خواندم اما باز هم هنوز احساس خستگي و ياس مي‌كردم و ديگر آن شب، نتوانستم «درباره آنچه بر اين كشور مي‌گذرد» بخوانم، بيانديشم و يا بنويسم.
[1] - نويسنده برزيلي و برنده جايزه نوبل ادبي آثار او در بيش از 100 كشور منتشر و به 42 زبان ترجمه شده‌اند. او در سال 1988 به عنوان دومين نويسنده پرفروش جهاني اعلام شد.

۱۳۸۳ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

نامه ای محرمانه به آقای مایکل مور

جناب آقای مایکل مورکارگردان فيلمهای جنجالی بولینگ برای کلمباین و "فارنهايت 9/11" وبرنده جايزه معتبر "نخل طلا" فستيوال کن
با سلام و احترام
مدت مدیدیست شاهدیم آن جناب،تمام هنر خود را به خرج داده تا ولایات آمریکا، کشور عزیزمان را به جهانیان معرفی نمایند . به دنبال ساخت و ساز این گونه مووی ها، اتفاقاتی در حال وقوع است که بهتر دیدیم مطالب را فشرده و سری برایتان بفرستیم، باشد تا به دقت انرا مطالعه نموده و در کارهای آینده خود به کار گیرید:
1- میدانید که دولت اینجانب در یک نبرد تمام عیار با دشمنان آمریکا و بشریت بسر میبرد! مسلما شما هم راضی نخواهید بود که دشمنان من و شما با دیدن فیلم ساخته شما به صورت سه تیغه ما بخندند.اگر حداقل کمی از آنها هم درس می گرفتید در می یافتید که آنها در شرایط مناسب هم کمتر اجازه نقد به سازندگان فیلم و اندیشه خودشان می دهند ! چرا؟ چون نگران یکپارچگی مملکتشان هستند.حالا ما سالهای قبل حوصله کردیم به خاطر آن بود که ما را آزاد اندیش و صاحب آزادی بی قید بشناسند و البته با همین کارمان ولایات آنها را هم به هم بریزیم! اما انگار دارد زیاد می شود و من قصد کرده ام با تاسی به یکی از همین کشور ها - فکر کنم ایران یا عربستان باشد - از پارلمان بخواهم اجازه دهد در شرایط فعلی یک شورای امنیت ملی تشکیل دهم و به اتفاق آرا مانع حرکات و قعالیتهایی شوم که امنیت ملی را به خطر می اندازد.به من حق دهید که اولین افدامم لغو پروانه اکران فیلم فارنهایت 9/11 باشد. لطفا درک کنید.
2- یک ترم رایج دیگری که در یکی از همان کشور های بالا روی آن تاکید فراوان دارند و از اتفاق من هم از آن خوشم آمد عنوان " تشویش اذ هان عمومی " است! با کمی تامل در بعضی از روزنامه های همان کشورها که از قضا دشمنی دیرینه با ماهم دارند احساسم به من می گوید که شخص شما مصداق بارز این عبارتید! آیا می دانید در آن کشورها اگر کسی چنین جرمی مرتکب شود با وی چه می کنند؟! جوابش را می گذارم تا خودتان بروید از نزدیک ببینید آنوقت در خواهید یافت که فیلم بر علیه ما بسازید یا آنها؟!
3- البته من معتقد به آزادی های مشروع هستم و شاید حالا حالا کاری با شما نکنم اما خب شما هم سعی کنید رعایت کنید . چرا نمی روید آنجا ها را هم ببینید ؟ آنجا همه حرمت شخص اول مملکتشان را حفظ میکنند و احدی به خودش حق نمی دهد بگوید بالای چشم رییس جمهور ابرو! آنوقت فيلم شما که با موضوع انتخابات رياست جمهوری سال 2000 آمريکا آغاز می شود سعی دارد اين پندار را در ذهن بنشاند که انتخاباتی که جورج بوش - به لطف 537 رای اضافی نسبت به ال گور در فلوريدا- در آن به پيروزی رسيد کاملا آزادانه و عادلانه نبوده است .
خداوکیلی این انصاف است؟
بابا دیگه چه می خواهید؟ یک کاری نکنید من هم مثل دشمنان قسم خوردمان بشومها؟!
4- دشمنان ما اکنون دارند از هر فرصتی برای معرفی فیلم جدید شما در تلوزیونشان استفا میبرند و گستاخانه بر ما و کشور عزیزمان آمریکا میتازند.حتی شنیده ام همین چند شب قبل برای چندمین بار فیلم بولینگ برای کلمباین شما را در تلوزیون ملیشان به نمایش گذاشته اند. نه! شما خود قضاوت کنید !اگر همین فیلم را برعلیه آنها می ساختید به خدا حاضر نبودند در برنامه اخبارشان هم بگویند چه رسد به برنامه های پر بیننده ای چون : سینمای حرفه ای و سینما یک و سینما چهار !
5- میدانم که تحت تاثیر قرار گرفته اید! پس به عنوان شخص اول مملکت خواهش می کنم دست از لجبازی بردارید و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری که چشم تمام جهان به آن دوخته شده است اجازه دهید مردم آزادانه انتخاب کنند یا لا اقل بیایید یک فیلم کارناوال 11 سپتامبر بر علیه آقای جان کری رقیب تند روی من بسازید و ... بگذریم!.... اگر معتقد به همکاری با ما شدید روشهای بسیار نویی از دشمنان آموخته ایم که ما به شما خواهیم گفت تا به صورت فیلم در آورید!
6- من تا به حال سعی کرده ام حرمت شما را حفظ کنم اما اگر به لجبازی خور ادامه دهید ، در یک میتینگ مردمی چیزی برایتان باقی نخواهم گذاشت ! البته میدانم که از این سخن من رنخیده نخواهید شد چرا که شما هم تا آنجایی که سرویسهای ما مطلعند به یک سری اصولی پایبندید.
ارادتمند سینما از کودکی:
ج - بوش
03/08/2004

۱۳۸۳ مرداد ۱۲, دوشنبه

ديدگاه‌هاي قاجاري در سياست مداران ايران

در كشورهاي استبدادي، منفعت عامه به چيزي انگاشته نمي‌شود و كلماتي همچون مصالح سياسي، حسن اداره كشور، مملكت داري، حفظ نظم، پيشگيري از حوادث الفاظي بي‌معني و بي‌سابقه است.

يكي از فرنگيان به ايران آمده در زمان فتحعلي شاه قدري سيب‌زميني هديه كرد به شاه و گفت اين را در آمريكا پيدا كرده‌اند و در اروپا شايع شده، فايده زياد دارد و براي رفع قحطي لازم است. بدهيد در ايران هم بكارند و فايده بردارند. فتحعلي شاه فرمود: خوب به دولت چه تقديم مي‌كنيد كه تا اين كار را بنمائيم؟

عملكرد قاجارها مثال خوبي براي آندسته از عالمان علم سياست فراهم مي‌آورد كه بروز بي‌ثباتي، هرج مرج، بر هم خوردن تعادل سياسي و اجتماعي و در نهايت انقلاب را در بسياري از جوامع سنتي ناشي از اصلاحات و نوسازي (مدرنيزه كردن) جامعه مي‌دانند به زعم آنان اصلاحات و نوسازي سبب مي‌شود تا اقشار و لايه‌هاي جديدي به همراه انتظارات و توقعات جديد به وجود آيند. در صورت برآورده نشدن خواسته‌هاي جديد، ممكن است برخي از اين اقشار به سمت خشونت سياسي رفته و در نتيجه وارد دوره‌اي از بي‌ثباتي شود. قاجارها با خودداري از به اجرا گذاردن هر گونه تغيير و اصلاح جدي در يكصد سال اول حكومتشان حداقل از اين بابت موفق شدند تعادل سنتي جامع را حفظ كنند.

با مرگ اصلاحات در ايران، كه از سال 76 پيگيري گرديد و در يك دوره هشت ساله ادامه داشت جامعه كنوني ايران به انسداد سياسي رسيده و حكومت چاره‌اي ندارد، يا به اصلاحات تن دهد يا به قهر و خشونت روي آورد با اين ديدگاه‌هايي كه فعلاً در كشور ديده مي‌شود آنها مانند قاجار تن به هيچگونه تغييري نخواهند داد و جلوي هرگونه اصلاحات را خواهند گرفت تا شايد مثل قاجار يكصد سال حكومت كنند و يا مانند شماري از درباريون و برادران عباس ميرزايي قاجار تلاش خواهند كرد پاي مذهب را در مخالفت با اقدامات اصلاح‌طلبان به ميان بكشند.

۱۳۸۳ مرداد ۱۱, یکشنبه

photo:Hssan Sarbakhshian Posted by Hello

پيروزي پشت ميله ايها
ديروز پس از حدود 800 روز ( قابل توجه آنها كه در اعداد و ارقام هميشه دست بالا را ميگيرند) دكتر هاشم آقاجري از بند رهيد و با قيد ووثيقه يك ميليارد ريالي ركورد قابل توجهي را در وثيقه نيز بر جاي نهاد.(ميبينيد كه فقط غربي ها نيستند كه روي مغزها قيمتهاي كلان ميگذارند بلكه قوه قضاييه هم پا بپاي اروپا و امريكا چنين مي كند.)
به بركت سايت اوركات و به لطف آقاي حسن سربخشيان موفق شدم عكس زيبا و كاملا تكنيكي را از سايت شخصيش Up load كنم .بعضي وقتها يك عكس زيركانه و خوش تكنيك جواب چند ساعت سخنراني و نوشتار چندين مقاله را مي دهد و اين عكس الحق چنين است. اگر كمي به آن با دقت بنگريد متوجه خواهيد شد كه چرا عنوان مطلب امروز را پيروزي پشت ميله ايها انتخاب كردم.!همه ما بايد بپذيريم كه خواست عمومي توام با سماجت عالمانه قدرت بالايي خواهد داشت هر چند پشت ميله ها باشد. راستي كه بايد تا پاي آزادي سايرين هم ايستاد كه مسلما آنها هم چشماني منتظر بدرقه راهشان است و از نظامي كه بر خواسته از جمهور است هم بعيد و دور است كه دربنداني سياسي و فكور داشته باشد.
البته در پايان اين نكته را هم يادآور شوم كه دهم مرداد را خبر ديگري هم شادمانه تر ساخت و آن بازي درخشان فرزندان ملت مقابل كره جنوبي بود. بالاخره نثر ما بايد هم سياسي باشد هم اجتماعي. پس اين دو نصر جانانه را به پيشگاه ملت شريف تهنيت گفته آرزو مي كنيم سال پر نصري داشته باشيد.