۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

مصادره ام نکنید!

من یک بسیجی ام!
بسیجی 39ساله!
14 ساله بودم که بسیجی شدم!
ما بسیجی های عهد بوق!
یک کار جالبمان آن بود که،
وقتی زیر توپ و تانک و هزار آتش و واویلا، اسیر می گرفتیم،
به او آب می دادیم، تیمارش می کردیم، و دست به دست، می گرداندیمش و
به قول بچه های امروزی،
حسابی به او حال می دادیم.
وقتی به پشت جبهه می رسید، خود بسیجی شده بود از بس مهرو عاطفه می دید.
خدایا اما امروز،
بسیجی ترسناک شده است.
کی دارد این ها را تربیت می کند؟
بسیج ما مدرسه عشق بود به قول «میرحسین»!
بسیج این ها چیه؟
ما با دشمن چنان کردیم که مهرمان به دلش افتاد و این ها با مردم خودمان چنان کرده اند که تا به میدان می آیند، می گریزند.
دمتان سرد!
و آتش قبرتان گرم که اینچنین کردید با نام بسیج!
و چه نابخردانه و نا جوانمردانه نام بسیج را مصادره کردید!
--------------------------------
این ها بر منبر می گویند:
علی وقتی در محراب ضربت خورد،
بچه های کوفیان وزنان و مردان بی اراده و نامردمش،
با تعجب پرسیدند؟
«مگر علی مسلمان بود؟»
معلوم است که در آن دوران هم صدا و سیمای فعالی داشته اند الحق!
-------------------------------
خطیبی می گفت:
زهرا را شب غسل دادند و شب کفن کردند و شب دفن نمودند.
و به همین خاطر است که کسی از قبر و نشان فاطمه با خبر نیست.
.
.
.
سانسور اما، خاص امروز و این تاریخ نیست.
عمری است که با گله آشناست!
همه را آنچنان محصور و محدود کردند که نسلی گذشت و
کس نفهمید آن شب بر علی چه گذشت!
------------------------------
مواظب باشیم!
این روزها در بازار ویندوز های نو می فروشند!
اما وقتی می خواهی نصب کنی،
همه ی کدهایش را اشتباه داده اند.
ویندوز نو و کد های غلط و بی ربط،
مثل بلیطی است که پس از پرواز به ما بفروشند.
-------------------------------
و آخر این سطور!
بیماری که مرده است،
دیگر بیمار نیست!
مرده ای است که با بیماری مرده است.
وقتمان را صرف زنده ها کنیم.
یا حق