خداوند به فرياد احمدی نژاد برسد با اين همه تعريف و تمجيد
حدوداً سال 1374 و مصادف با شبهای ماه مبارک رمضان بود. تعدادی از جوانها، مراسم پر شوری را در حسينه محل سر پا کرده بودند.اتفاقاً از ملای جوانی هم دعوت به عمل آمده بود تا با نغمه ی خوشش ، جمع را به منتها اليه درجات روحانی برساند.با عنايت به سبک و روش ملا ، که برای محله ما کاملاً جديد و تازه مي نمود، شب به شب بر تماشاچيان و شرکت کنندگان افزوده مي شد. مثلاً در پايان مراسم، جوانها را عادت داده بود نيم تنه خود را عريان کنند تا سينه زنی بيشتر حال بدهد.( به قول هياتی ها) خلاصه ديری نپاييد که مشتريان ديگر منابر و مساجد هم ، چون از تکرار مکررات به تنگ آمده بودند و روح تشنه آنها دنبال جويبار نوی مي گشت به جمع اين دعا خوانهای جديد اضافه شدند.از قضای روزگار، تعدادی از همين جوانها هم طرحی نو در انداختند و اقدام به ضبط صدای حاج آقا کرده و آنرا بين رانندگان تاکسی شهری توزيع کردند تا روزهنگام و به هنگام جابجايي مسافر در صور پخش اتومبيل خود بدمند. اين اقدامات و سبک حاج آقا و اطرافيان تازه نفسش باعث گرديد به طرفة العينی،ذکر مدايح آقا نقل کوچه و بازار شود.تقريباً شبهای پنجم يا ششم رمضان بود که حسينه مملو از عوام و خواص گرديد و به قول قديميها، مسجد جای سوزن انداختن نبود.گريه های ملا و زمزمه ی جانسوز و موزون اطرافيان ميکروفون باعث گرديد آنها که تا آن هنگام جز از خنده های طولانی، گونه هايشان طعم شور اشک را نچشيده بود هم به ياد عقبي خود افتاده و گونه به اشک چشم تر نمايند. اين تجربه جديد هم عاملی شد که بعضی ها احساس کنند لابد درون مطهر حاج آقاست که فوران برون را موجب شده است و به همين مناسبت نوعی رابطه مراد و مريدی هم بين بعضی از جماعت حاضر و ملا حاصل گرديد.شايد باور نکنيد اما، چيزی نپاييد آوازه ي خوش الحانی حاج آقا با رنگ سياه عمامه عجين گشت و پای بعضی متمولين را هم به مسجد کشانيد تا بانی خير شوند و بساط نقل و سور فراهم سازند. همين امر حضور تعداد بيشتری را موجب شد . القصه ، کم کم سر و کله بيماران و به قول مداحان روزگار ما: از دکتر جواب شده ها هم پيدا شد.اين شد که عوام کوچه و برزن، يکپارچه شيفته حضور در حسينه و گوش دادن به صدای دل انگيز ملا شدند. حتی خانمی را ديدم که درب ورودی مسجد ايستاده بود و هنگامی که حاج آقای جوان ما رسيد از او خواست بر سر فرزند بيمارش دستی کشد تا خداوند شفای طفل رنجورش را تعجيل فرمايد. اما حکايت من از اينجا به اوج ناميمون خود مي رسد که در دهمين يا يازدهمين شب بود که دانسته ها و حفظيات ملای جوان به انتهای خود رسيد. روزها مراجعات مکرر مردم محله به ميهمان خوش گفتار خود باعث دوری حاج آقا از کتابهای خود شده بود و صندوقچه ي ذهنی وی را خالی و خالی تر نمود. خواصی که به تبعيت از عوام خود را در ميانه شور و احساس جوانها يافته بودند با ته کشيدن سواد آقا، اندک اندک متفرق شدند و اين حرکت، خبر از آینده ای ناموزون ميداد.ملای جوان همانطور که خوش لحن بود بر خلاف تصور من بسيار زيرک هم بود. همين زيرکی موجب شد تصميم فوق العاده ای بگيرد تا نه بر شان خود لطمه ای وارد سازد نه بر اعتماد مردم.چون رمضان به نيمه رسيد با جشن ولادت امام حسن مجتبی به آن جلسه پر شور خاتمه داد و شبانه به قم باز گشت. اين تصميم باعث گرديد مردم شور و نشاط آن چند شب را هميشه در خاطر داشته باشند اما از کمبود های جلسات آخر چيزی به ياد نياورند.
نگاهی گذرا و سريع به متون روزنامه ها و به قول دوستی روزی نامه های امروز نشان از آن دارد که آقای احمدی نژاد نه تنها از وضغيت اصلاح طلبان درس نگرفته بلکه خود موجب شده است سطح توقع مردم بالا تر از حد معمول برود. از طرف ديگر موج تعريف ها و تمجيد ها هم آنچنان بالا گرفته است که در همه جا ، اعم از مسجد و مجلس و بسيج و سپاه و... را در نورديده و بيم جدی مي رود آقای احمدی نژاد در پيشگاه ملت بيش از آن فردی باشد که هست. اميدوارم سن ايشان اين اجازه را به رييس جمهور منتخب بدهد که خود را محتاج بداند تا غنی. مسلماً توانمندی بالای اجرایی دولت در امورات کشوری ، باعث مباهات هر ايرانی است و ما هر چند منتقد بسياری از شعارهای ايشانيم اما در عرصه بين المللی حاضر نيستيم خدشه ای به ابهت ايران و ايرانی بخورد. به نظر من رييس جمهور منتخب مي تواند با جلوگيری قاطع از بعضی تمجيد های بيجا حداقل پايبندی خود را به بعضی شعارهای مردمی خود نشان دهد وگرنه در آينده نه چندان دور با موجی از مطالبات فرو خورده مردم مواجه مي شود که در اين فرصت اندک نمي توان به آنها جامه ي عمل پوشاند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر