۱۳۸۳ آبان ۳۰, شنبه

تويي که از همه دوست داشتنی تری

سلام
اعتراف مي کنم که گاهي زيباييهای معمول و گذرا مرا از سر گذاردن بر دامان پر مهرت غافل ميکند .
اعتراف مي کنم که شيريني بعضي نباتات بي خاصيت ، مرا از چشيدن نبات محبتت دور مي سازد .
آه که چه مهجور و لايعقل مي شوم من تا به خود متکي مي شوم.
بوي غريب همه را با بوي معطر و دلنواز تو معاوضه آرماني شعف آور و انرژی ساز.!
مي خواهم بگويم دوستت دارم اما از آنجايي که مي ترسم اين کلام را خالص و بي ريا نگويم وجودم به تلاطم مي افتد.
کاش موسي نبود و من شبان ساده دل بودم !
آنوقت هر چه دلم مي خواست و در حد درک من بود به تويي که از همه دوست داشتني تری ميگفتم.

0 نظرات: