2ـ مهمترين مسايلي كه در حوزه اجتماعي كانديدهاي رياست جمهوري بايد به آن توجه كنند و رسيدگي به آن را در محور برنامه هاي خود قرار دهند كدامند؟
در روانشناسي اجتماعي مثلي داريم كه بدترين سوال كنندگان كساني هستند كه پاسخ آن را دانسته و خود را به جهالت زنند، انگار كه نميدانند. آنچه جامعه را به صورت واكنشي (Reactional) در مقابل تصميمات قانونگذاران و دولتمردان قرار ميدهد آنست كه مسئولين خود را در مقابل خواست عمومي به جهالت بزنند. قطعا بايد قبول كنيم كه اكثريت مسئولين امروزي ما ميدانند كه مردم چه ميخواهند اما در مناظرات و مباحثات خويش به گونهاي از نيازهاي اجتماعي سخن به ميان ميآورند كه انگار در جامعه ايراني زندگي نميكنند. شما خود قضاوت كنيد اگر قرار باشد همين امروز يكي از مسئولين مختار شود كه در يكي از دو موضوع مبارزه با فساد اجتماعي يا مبارزه با بيكاري سخن بگويد تمام هنرش را در موضوع اول صرف ميكند در حالي كه بيكاري اولويت اول است.
ما در اينجا كاري به استثنائات نداريم. با علوم روز ثابت شده است كه اگر فردي شغل مرتبط با تخصص خود داشته باشد كه ضمن كسب درآمد متناسب خلاقيتهاي خود را بروز دهد اگر اجتماع كاملا باز هم باشد كمتر به سوي مفاسد اجتماعي خواهد رفت به عبارتي هر فرد تمايل خواهد داشت حداكثر انرژي خود را در ارائه نسخه جديدتر (Version) فعاليت خود خرج نمايد نه حركتهاي بيهودهاي كه او را در رسيدن به نقطه معمول هم باز دارد.
3ـ در صورت غفلت رياست جمهوري نسبت به مباحث و مشكلات اجتماعي كشور در حوزه اجتماعي با چه چالشهايي روبرو خواهيم بود؟
ترجمه و تفسير غفلت دقيقا مطلبي است كه در سوال قبل به آن پرداختيم يعني علم به موضوعي داشتن و بكار بستن آن در عمل. دانستن و خود را به ناداني زدن مصداق غفلت است. غفلت در امور اجتماعي چه تعمدي باشد و چه مصلحت جويانه، آتش زير خاكستر است. الان حدود 26 سال از انقلاب 57 ميگذرد. با استقرار نظام جمهوري اسلامي از سال 57 تا چند سالي خصوصا در دوران جنگ يك نظام ارزشي جديد به صورت كاملا تدريجي در جامعه شكل گرفت كه درك اين تغيير ژرف را فقط كساني بهتر استفهام ميكردند كه خارج از جامعه ايراني بودند. مردم ما وقتي فهميدند كه در طول سالهاي 57 تا 67 تغييرات ارزشي كلان كردهاند كه وارد دوران رياست جمهوري آقاي رفسنجاني شدند. به يكباره نظام ارزشي 10 ساله اول دچار تحول شده اگر ريش و اوركت و چادر و عطر و انگشتر عقيق و اماكن مفروش به جاي مبلمان و فقر و جزو طبقات پايين اجتماع بودن در دهه اول ارزشي مصوب ميشد اما در اين دوران اندك اندك جاي خود را به انكارت ريش و لباس فاخر و مبلمان و ... داد. نقل است كه اوايل انقلاب ثروتمندان جرات نميكردند با ماشينهاي گرانقيمت خود در جامعه ظاهر شوند اما اين نظام ارزشي در دهه دوم دچار يك افت فزاينده گرديد. ظواهر اجتماعي كه سهل است، حتي عكسها و تصاوير هم متحول شدند، تبليغات دگرگون شد و .... در يك كلام خواست اجتماعي تغيير كرد و چون عدهاي مجبور بودند در مقابل خواست اجتماعي واكنش منفي سازنده نشان دهند، اجتماع را وارد يك چالش تخريبگر كردند. دولت آقاي هاشمي از يك سو فضا را با نگرشهاي اقتصادي تعديل براي يك فرهنگ باز آماده ميكرد و از سوي ديگر ميبايست پاسخگوي دوستان و منتقدان خود ميبود كه قائل بودند ارزشها را در حال نابودي و به سوي يك جامعه غربزده در حركت. با اصطلاح ميبايست جلو مظاهر به اصطلاح غربزده را ميگرفت و اين باعث شد تا به جاي پرداختن به معضلات اجتماعي يك نوع تضاد جدي درگيرد و همين امر باعث شد تا روز به روز بين قشرهاي منسجم اول انقلاب فاصله بيافتد. به قول يكي از مسئولين نظام قطار انقلاب شروع به پياده كردن گروه گروه از سواران خود كرد. اول از كساني شروع شد كه حرفهاي نو ميزدند بعد آنها كه ظاهرشان به غربيها ميخورد، سپس گروه سوم و بالاخره آنقدر جلو آمدند كه نوبت ياران نزديك هم فرا رسيد. صدا و سيما حتي اقدام به حذف ناشيانه تصاوير نزديكترين انقلابيون زد و تا آنجا پيش رفت كه دستهاي حذف بر قباي خودآقاي هاشمي هم كشيده شد و توجه زياددولت به اقليت و عدم پرداختن به خواست اكثريت اجتماع باعث شد كه مردم به صورت واكنشي آماده يك واكنش گسترده شوند. هرچه در صف انقلابيون برسر نوع نگرش حاكمان به مقررات سياسي ـ فرهنگي و اجتماعي افتراق به وجود مي آمد يك گروه جديد حذف ميشدند و برعكس صف مخالفان اين نوع نگرش انقباضي شلوغتر ميشد. از همين جا پاسخ سوال را كامل ميكنيم كه دولت آينده اگر بخواهد به نگرش سالهاي دهه 70 باز گردد در اصل باعث خواهد شد يك انسجام شبه پنجاه و هفتي در صف مخالفان حكومت ايجاد شود. از يك سو رغبت به حل مشكلات اقتصادي ـ فرهنگي و اجتماعي به حداقل خواهد رسيد پس معضلات بيكاري و فقر وفساد افزايش خواهد يافت و از سوي ديگر يك عكس العمل درونگرا در اقشار مختلف حاصل خواهد شد. جمع جبري اين دو برآيند چيزي نخواهد بود جز قطع اميد از مردم، تكيه بر زور و پيوستن به يك قدرت خارجي.
در روانشناسي اجتماعي مثلي داريم كه بدترين سوال كنندگان كساني هستند كه پاسخ آن را دانسته و خود را به جهالت زنند، انگار كه نميدانند. آنچه جامعه را به صورت واكنشي (Reactional) در مقابل تصميمات قانونگذاران و دولتمردان قرار ميدهد آنست كه مسئولين خود را در مقابل خواست عمومي به جهالت بزنند. قطعا بايد قبول كنيم كه اكثريت مسئولين امروزي ما ميدانند كه مردم چه ميخواهند اما در مناظرات و مباحثات خويش به گونهاي از نيازهاي اجتماعي سخن به ميان ميآورند كه انگار در جامعه ايراني زندگي نميكنند. شما خود قضاوت كنيد اگر قرار باشد همين امروز يكي از مسئولين مختار شود كه در يكي از دو موضوع مبارزه با فساد اجتماعي يا مبارزه با بيكاري سخن بگويد تمام هنرش را در موضوع اول صرف ميكند در حالي كه بيكاري اولويت اول است.
ما در اينجا كاري به استثنائات نداريم. با علوم روز ثابت شده است كه اگر فردي شغل مرتبط با تخصص خود داشته باشد كه ضمن كسب درآمد متناسب خلاقيتهاي خود را بروز دهد اگر اجتماع كاملا باز هم باشد كمتر به سوي مفاسد اجتماعي خواهد رفت به عبارتي هر فرد تمايل خواهد داشت حداكثر انرژي خود را در ارائه نسخه جديدتر (Version) فعاليت خود خرج نمايد نه حركتهاي بيهودهاي كه او را در رسيدن به نقطه معمول هم باز دارد.
3ـ در صورت غفلت رياست جمهوري نسبت به مباحث و مشكلات اجتماعي كشور در حوزه اجتماعي با چه چالشهايي روبرو خواهيم بود؟
ترجمه و تفسير غفلت دقيقا مطلبي است كه در سوال قبل به آن پرداختيم يعني علم به موضوعي داشتن و بكار بستن آن در عمل. دانستن و خود را به ناداني زدن مصداق غفلت است. غفلت در امور اجتماعي چه تعمدي باشد و چه مصلحت جويانه، آتش زير خاكستر است. الان حدود 26 سال از انقلاب 57 ميگذرد. با استقرار نظام جمهوري اسلامي از سال 57 تا چند سالي خصوصا در دوران جنگ يك نظام ارزشي جديد به صورت كاملا تدريجي در جامعه شكل گرفت كه درك اين تغيير ژرف را فقط كساني بهتر استفهام ميكردند كه خارج از جامعه ايراني بودند. مردم ما وقتي فهميدند كه در طول سالهاي 57 تا 67 تغييرات ارزشي كلان كردهاند كه وارد دوران رياست جمهوري آقاي رفسنجاني شدند. به يكباره نظام ارزشي 10 ساله اول دچار تحول شده اگر ريش و اوركت و چادر و عطر و انگشتر عقيق و اماكن مفروش به جاي مبلمان و فقر و جزو طبقات پايين اجتماع بودن در دهه اول ارزشي مصوب ميشد اما در اين دوران اندك اندك جاي خود را به انكارت ريش و لباس فاخر و مبلمان و ... داد. نقل است كه اوايل انقلاب ثروتمندان جرات نميكردند با ماشينهاي گرانقيمت خود در جامعه ظاهر شوند اما اين نظام ارزشي در دهه دوم دچار يك افت فزاينده گرديد. ظواهر اجتماعي كه سهل است، حتي عكسها و تصاوير هم متحول شدند، تبليغات دگرگون شد و .... در يك كلام خواست اجتماعي تغيير كرد و چون عدهاي مجبور بودند در مقابل خواست اجتماعي واكنش منفي سازنده نشان دهند، اجتماع را وارد يك چالش تخريبگر كردند. دولت آقاي هاشمي از يك سو فضا را با نگرشهاي اقتصادي تعديل براي يك فرهنگ باز آماده ميكرد و از سوي ديگر ميبايست پاسخگوي دوستان و منتقدان خود ميبود كه قائل بودند ارزشها را در حال نابودي و به سوي يك جامعه غربزده در حركت. با اصطلاح ميبايست جلو مظاهر به اصطلاح غربزده را ميگرفت و اين باعث شد تا به جاي پرداختن به معضلات اجتماعي يك نوع تضاد جدي درگيرد و همين امر باعث شد تا روز به روز بين قشرهاي منسجم اول انقلاب فاصله بيافتد. به قول يكي از مسئولين نظام قطار انقلاب شروع به پياده كردن گروه گروه از سواران خود كرد. اول از كساني شروع شد كه حرفهاي نو ميزدند بعد آنها كه ظاهرشان به غربيها ميخورد، سپس گروه سوم و بالاخره آنقدر جلو آمدند كه نوبت ياران نزديك هم فرا رسيد. صدا و سيما حتي اقدام به حذف ناشيانه تصاوير نزديكترين انقلابيون زد و تا آنجا پيش رفت كه دستهاي حذف بر قباي خودآقاي هاشمي هم كشيده شد و توجه زياددولت به اقليت و عدم پرداختن به خواست اكثريت اجتماع باعث شد كه مردم به صورت واكنشي آماده يك واكنش گسترده شوند. هرچه در صف انقلابيون برسر نوع نگرش حاكمان به مقررات سياسي ـ فرهنگي و اجتماعي افتراق به وجود مي آمد يك گروه جديد حذف ميشدند و برعكس صف مخالفان اين نوع نگرش انقباضي شلوغتر ميشد. از همين جا پاسخ سوال را كامل ميكنيم كه دولت آينده اگر بخواهد به نگرش سالهاي دهه 70 باز گردد در اصل باعث خواهد شد يك انسجام شبه پنجاه و هفتي در صف مخالفان حكومت ايجاد شود. از يك سو رغبت به حل مشكلات اقتصادي ـ فرهنگي و اجتماعي به حداقل خواهد رسيد پس معضلات بيكاري و فقر وفساد افزايش خواهد يافت و از سوي ديگر يك عكس العمل درونگرا در اقشار مختلف حاصل خواهد شد. جمع جبري اين دو برآيند چيزي نخواهد بود جز قطع اميد از مردم، تكيه بر زور و پيوستن به يك قدرت خارجي.
0 نظرات:
ارسال یک نظر