۱۳۸۴ مرداد ۹, یکشنبه

پهلوانان نمی میرند

و پهلوان در آغوش مرگ با عفریته ی نامیمون روزگار در حال دست و پنجه نرم کردن است.
هنوز از خود انرژی متصاعد می کند تا مردم عصر او بدانند زنده است.
و مردم میروند و می آیند.
نانوایی نانهای داغی می پزد.
و قصابی هنوز گوشت را با چربی بسیار می فروشد.
بقال با شاقول ترازویش ور می رود تا وزن کفه ی سنگها از جنس مشتری بیشتر شود.
معلم کلاسش را زود تعطیل میکند و
راننده تاکسی برسر یک ده تومانی جدل می کند.
ظهر نماز جماعت شلوغ است
چقدر بقال و قصاب آمده اند
خدایا چشمانم سیاهی می رود
یعنی زمامدار خواب است؟
چرا هیهات نمی زند؟
همه را به بازی گرفته اند!
من اما روزگاری است می بازم!
پهلوان را نگاه کنید!
در آخرین رمق های دیدگانش
آی خلایق درسی بگیرید
و سرانجام
مرگ کلیسایی هویدا می شود.
من مطمئنم زمامدار خواب نیست
و اگر فقط یک روز با صفای دل
کنار مدافعان خرمشهر حاضر شده باشد
فریاد خواهد کرد.
***********************

۱۳۸۴ مرداد ۲, یکشنبه

قضاوت فرماييد!
به نظر من يك رييس جمهوردر ايران مـي بايست چهار گزينه حمايتي داشته باشد تا بتواند برنامه هاي خود را پيش ببرد و به قولهايش
وفا كند:
اول: قدرت سياسي
در نيم جمهوري ايران زمين، قدرت سياسي به موارد زير اطلاق مي شود:
الف- مجلس شوراي اسلامي: اكثريت نمايندگان مجلس در صورتي كه موافق نظرات رييس جمهور باشند، همواره راه نو پيش پايش مي گذارند و چوب از چرخهاي مجريه به در مي كنند.
ب- نهاد رهبري: و اين گزينه تنها شامل شخص رهبر نمي شود كه نهاد آن را در بر خواهد داشت.ريس جمهوري كه فاقد همراهي و هم دلي اين نهاد باشد در عمل با معضلات پيدا و پنهان بسياري روبرو خواهد شد.
ج- دول خارجي: امروز جهان به دهكده اي ماند كه روابط حسنه با هر دولتي بيشتر منفعت دارد تا مضرت و كيست كه اين نداند. يك ريس جمهور با مقبوليت بين المللي از نظر عملي پر توان تر خواهد بود تا ريس جمهوري كه وجهه مثبت بين المللي ندارد.
د- مردم: ريس جمهوري كه حايز اكثريت آراي مردمي شود به مراتب در اجراي برنامه هاي خود موفق تر خواهد بود تا فردي كه نتوانسته باشد نظر اكثريت را به خود معطوف سازد.
دوم:قدرت نظامي
منظور از قدرت نظامي را همگان دانند پس زود از آن مي گذرم. بدون همراهي قواي نظامي با رييس جمهور، وي همواره با تهديد خروج از يك دموكراسي پايدار مواجه خواهد بود. مگر آنكه قواي نظامي در يد قدرت كسي باشد كه حامي معلوم او باشد. در اين صورت وي با اقبال بهتري روبرو خواهد بود.
سوم: قدرت انتظامي
نظم جامعه ، از اساسي ترين اركان يك حكومت محسوب مي شود. نظم بخشي معطوف به برخورد انقباظي با حاميان رييس جمهور و رافت با تحديد كنندگان وي ، بي شك رييس قوه مجريه را محكوم به مصلحت انديشي و تسليم در مقابل سر نيزه خواهد كرد.
چهارم : قدرت قضايي
رييس جمهور در مقابل قوه قضاييه مي بايست همواره احساس امنيت و نشاط كند. چرا كه اين قوه مي تواند در مقابل قانون گريزي و فرار از نظم مدني به ياري او شتافته و حتي پاكي و خلوص قوه ي مجريه را براي رييس آن به ارمغان آورد.حال اگر قوه قضاييه برنامه هاي رييس قوه ي مجريه را بپذيرد مي تواند در همان راستا يد توانمند و نيرو ساز رييس جمهور باشد.
البته قدرتهاي ديگري هم در ايران هست كه مي تواند در برنامه هاي رييس جمهور خلل وارد كرده و يا آن را تقويت نمايد. نظير حوزه هاي علميه ، نخبگان و دانشگاهيان و احزاب و... كه آنها را هم نبايد ناديده گرفت.
حال لب كلام:
دولت دو دوره اي آقاي خاتمي رو به پايان است.اگر دوره اول و دوم دولتش را با معيار هاي فوق مقايسه كنيم مجموع معادله عملكردي وي به دست خواهد آمد.
سوال اول: آيا خاتمي از حد اكثر قدرت برخوردار بود يا حد اقل؟
سوال دوم: با آن قدرتي كه ارزيابي مي كنيد عملكردش را نسبت به دوران قبل از او چگونه امتياز دهي مي كنيد؟
سوال آخر: قدرت رييس جمهور منتخب را نيز نمره گذاري كنيد. با عنايت به امتياز مكتسبه چا انتظاري از دولت منتخب مي رود؟
كمترين انتظار من آنست كه به انچه خاتمي در هشت سال رسيد، احمدي نژاد در دو سال برسد.بيراه مي گويم؟

۱۳۸۴ تیر ۲۷, دوشنبه

گنجي نامه
چند روز قبل صادق نويسنده وبلاگ لحظه كه متولد 8/2/1359 آبادان است وپدرش شیرازی و مادرش بوشهری است و الان ساکن اهواز،لیسانس حسابداری دارد و به قول خودش نیمه متاهل است اقدام به درج مطلبي كرد كه با واكنش متفاوت دوستان مواجه گرديد. من در اين پست سعي كرده ام مطلب ايشان را بعلاوه ي نظرات دوستاني كه تا تاريخ امروز نسبت به درج مطلب خود كرده اند تا حدودي تنظيم و منتشر كنم.بي شك بر من خرده خواهيد گرفت اما باور كنيد تنظيم و حذف موارد اضافه ي كامنت ها وقت بيشتري از نگارش يك پست مجزا گرفت. ضمن آنكه در مطالب زير نكات ويژه اي وج.د دارد كه نگارنده را انگيزه مند ساخت تا از اين متد بهره جويد. توجه به مطلب زير تقريباً 7 دقيقه وقت شما را خواهد گرفت و حقير توصيه ميكنم بذل مرحمت كرده اين وقت را صرف فرماييد. ضمناً اين نوشته نسبتاً طويل شما را با وبلاگهاي خوبي آشنا خواهد كرد.
اول مطلب وبلاگ لحظه:

گنجي قهرمان يا ....
سلام
ميدانم كه بعد از خواندن اين متن همه مرا آدمي بدبين مي ناميد اما اين موضوعي است كه مرا در اين چند روزه سخت مشغول كرده بر سر مطالب پايين هيچ تعصبي ندارم هر كسي نظري دارد منطقي بگويد وگرنه در مسير رودخانه قرار گرفتن كاري ندارد مهم اين است كه بتوانيم از بالا مسير رودخانه را مشاهده كنيم و نتيجه بگيريم:
داستان اكبر گنجي از ابتداي انقلاب تاكنون داستان پيچيده اي است مردي كه اوايل انقلاب افراط كرد و حالا به خط تفريط افتاده است كسي كه هزاران مقاله نوشت كه بخاطر هر كدام از انها مي توانستند او را زنداني كنند اما در پايان بخاطر ماجراي ساختگي و مسخره كنفرانس برلين زنداني شد ۵ سال در زندان بدون هيچ اتفاق قابل توجهي و حالا در پايان دوره رياست جمهوري خاتمي و شروع حاكميت همه جانبه نو محافظه كاران بر كشور تمام افكار عمومي به سوي او جلب مي شود او ادعا دارد كه هيچ راه تماسي با بيرون ندارد و در يك شرايط بد در سلول انفرادي زنداني است اما نامه هايش به طور مرتب به خارج از زندان انتقال مي يابد و به تازگي عكسهايش (عكسهايي كه فضاي پشت آنها هيچ نشاني از زندان يا بيمارستان ندارد) حال چگونه اين طور مرتب با خارج از زندان ارتباط برقرار مي كند خدا ميداند اما يك نكته روشن است گنجي كه تا يك سال پيش حتي ميان اصلاح طلبان مهره درجه يكي به شمار نمي رفت امروز به مرد شماره يك جريان اصلاح طلبي تبديل شده و همه اين مسايل دست به دست هم مي دهند تا من به اصل ماجرا شك كنم
خدا كند كه من اشتباه كنم اما به هرحال شواهد و قرائن نشان از نقشه اي حساب شده دارد
-----------------------------------------------------------------
دوم نظرات دوستان:

نویسنده: پیامبر دیوانه :
سناریو ها پیچیده شده اند مثال دیگر:آمریکا آقای احمدی نژاد را به شرکت در گروگانگیری متهم میکند سرو صدا بپا میشود و کسانیکه تکذیب میکنند آقای حجاریان - ربیعی و ... اصلاح طلبان دو آتیشه !
وب سایت
----------------------
نویسنده: کلئوپاترا
سلام آقا صادق
خودت چی فکر میکنی؟ مزدور یا قهرمان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
----------------------
نویسنده: چرتینکوف
از اون کامنت سیگار که واسه سانی گذاشتی اومدم ببینم کی هستین.شک مقدمه ی بسیاری از یقین هاست و اینو تو انجیل نوشته... اگه شک نباشه ما به هیچ چیز ایمان پیدا نمیکنیم.
----------------------
نویسنده: گنجشکک
دورود
صادق عزیز ...
من و احتمالا خیلی های دیگر هم نسبت به تحلیل موضوعات سیاسی روز ناتوان هستیم . اما نکته مهم در مورد حرکت اکبر گنجی برای شخص خود من از نقطه نظر انسانی اهمیت داره . قرار نیست همه ما در طیفهای سیاسی و یا احزاب خاصی حضور داشته باشیم تا نسبت به یک مسئله در ابعاد انسانی واکنش سیاسی نشون بدیم . واکنش جامعه امروزه بیشتر یک رفلکس اجتماعی مبتنی بر شناختی حدودا جامع از اکبر گنجی ست . در اینکه اکبر گنجی از دل همین نظام بیرون آمده شکی نیست اما به هیچ عنوان نمیتوانیم نمونه مشابهی را از انتقادات و افشاگریهایی که چه قبل از زندان و چه در زمان زندانی شدن ایشون و توسط شخص گنجی از سیستمهای نظام اسلامی صورت گرفته رو در جای دیگری و از زبان کسی دیگر در داخل ایران بشنویم . کار گنجی و شخصیتش از اون جهت محل اعتناست که در داخل ایران بر ضد نظام حرف زد و بالاتر از اون عمل کرد پس الزاما نمیشه اون رو به جهت اینکه روزگاری در دایره همین حکومت بوده نادیده گرفت و به خاطر سوابقی که نقطه منفی هم درش نیست ایگنور شده دونست . درباره اینکه چطور اطلاعات و اخبار و نامه های گنجی از زندان به بیرون منتقل میشند هم نه اولین بار هست که چنین اتفاقی میفته و نه البته مورد عجیبی ست. یکی از وکلای گنجی خانم عبادی هستند که در طول هفته ملاقاتهایی رو با ایشون دارند . تعدادی از نمایندگان مجلس و بستگان ایشون هم دیدارها و ملاقاتهایی رو بطور نامنظم باایشون دارند ضمن اینکه نباید فراموش کنیم اینجا ایرانه و در ایرانی که حجم ورود روزانه مواد مخدربه زندانهایش از هر محله ای در تهران بیشتر است پس خروج چند نامه و تعدادی عکس آنهم در سیکل زمانی نزدیک به 6 سال مورد عجیبی تلقی نمیشه . همونطور که گفتم نظر شخصی من درتوزین سیاسی وزنی نداره و اعتقاد خودم حمایت درحرکتی است که از مرگ یک انسان جلوگیری کنه .
به هر حال سوالی هم که شما مطرح کردید به جا بوده و احتمالا خیلی از دوستان هم با چنین سوالاتی روبرو بوده و هستند و جا داره که بیشتر از اینها در این باره بحث و گفتگو کنیم و از زبان آگاهان و دست اندرکاران هم بشنویم تا بیشتر بدانیم . ممنون از شما ، با پوزش از تطویل کلام .
وقت خوش
--------------------------
نویسنده: سینه چاک
برتولت برشت می گوید: شک بالاترین یقین است.
ولی فراموش نکن که موضوع بسیاری از مردم آزادی زندانیان سیاسی و حفظ حقوقآن ها است و این موضوع ربطی به گنجی تنها ندارد. مواظب باشیم اشتباه نکنیم.گنجی و یا هر کس دیگری تا آنجا مورد حمایت است که یک زندانی سیاسی است و پس از آن گذشته و یا اعتقاداتش مانند باقی افراد زیر شلاق انتقاد قرار می گیرد.
---------------------------
نویسنده: Saeid
شما از اول اصلا در همه موارد شکاک بودی و نصفه خالی لیوان را بیشتر میپسندی. این را هم نوشتم که بگویم
کامنت صرفا تبلیغاتی شما و بی ارتباط با نوشته حذف شد. فردا نگویی سینا بودم و چرا کامنتم را برداشتی!! . اگر این منفی بافی هم نداشتی که اصلا........ ولش کن....فقط امیدوارم بار آخری باشد که نام آقای گنجی را با مزدور و این کلمات سخیف کنار هم گذاشتی! میشد بنویسی قهرمان یا .... همین/ تعطیلی برادر! خوش باش.
----------------------------
نویسنده: صد سال تنهایی
سلام صادق عزیز !همان طور که خودت اشاره کرده بودی قضایای پشت پرده براستی که مبهم و نامشخص است . این ویژگی سیاسیت است که به هر دری می زند تا خود را به هدفش برساند . تجربه ثابت کرده وقتی مدتی از یک قضیه می گذرد و کسانی که ممکن است نفع یا ضرری ببینند دیگر وجود ندارند ، اسنادی رو می شود که همه انگشت به دهن می مانند . من کاری به اکبر گنجی ندارم . چیزی که برای من مهمتر از گنجی است بهانه ایست که گنجی ایجاد کرده تا مردم به وضع موجود اعتراض کنند و خواهان اصلاح آن شوند . امیدوارم که گرفته باشی چی می گم .تا بعد
----------------------------
نویسنده: وحید
صادق جان فقط اینو میدونم که سیاست پدر و مادر نداره. و مردم بازیچه دست سیاستمدارانند.دیگه نمیدونم چی بگم...
----------------------------
نویسنده: نثرما
سلام من از شما کمک می گیرم و بحث را انشالله تا آخر ادامه خواهیم داد. خب؟تاریخ چقدر خوانده اید؟با گفتن این جمله که:"كسي كه هزاران مقاله نوشت كه بخاطر هر كدام از انها مي توانستند او را زنداني كنند "آیا می پذیرید که پهلوان اکبر اهل تفکر و تعقل است یا نه آنقدر بد بینید که می گویید اهل اندیشه هم نیست؟من روی خود که حساب میکنم میگم تمام مطالعات 33 ساله خود را اگر جمع کنم یک پاراگراف منیفست پهلوان نمی شه! خب اگه بپذیرید گنجی اهل اندیشه است پس به تاریخ مراجعه کنید. حتی یک نفر از قافله اندیشه را پیدا نمی کنید که اینگونه شوی محیر العقولی را برای یک هدف دون و لا یعقل بازی کند.دوست عزیزم صادق جان!خردورزان را از شیاطین سیاست ورز اهریمنی و منفعت طلب جدا کن. آنوقت شاید بشود کاری کرد. باشه؟
--------------------------
نویسنده: رشید اسماعیلی
ای کاش صادق عزیز اینقدر بدون تحقیق و مدرک و سند و از سر جهل دیگران را به مزدور بودن متهم نمی کردیم.
--------------------------
نویسنده: آزاده
سلام با اینکه دلم به درد آمد و قصد نداشتم جوابی به این موضوع بدهم اما باید بگویم من نمیدانم شما چه سن و سالی دارید اما من که در انقلاب شرکت کرده ام میدانم که گنجی کیست او نه تنها مزدور نیست که مزدوران را شماتت می کند شما بهتر است مطالعه بیشتری کنید بعد پرسش مطرح کنید خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند
--------------------------
نویسنده: سیاوش تی
سلام صادق جان دوست عزیز به نظر و عقیده تو احترام میزارم گرچه زیاد بر این باور نیستم ولی از تفکرات و راههایی که این حکومت جلوی رای ونظر ملت گذاشته و میگذارد چنان هم بی راهه نگفتی ولی باید به نوعی این رشادت گنجی و گنجی هارو پاس داشت دچار تاریک بینی نشیم منتظرت هستم شاد باشی عزیزي
--------------------------
نویسنده: مسعود انتظار
سلام. حنیف یک نوشته به نام داستان آمریکایی دارد. اگر به دنباله آن داستان ماجرای گنجی را هم اضافه کنیم چیزی میشود در مایه های شهید کردن یک نااسطوره !! کمی مبهم است اما توصیه میکنم نوشته حنیف مزروعی را بخوانید
http://hanif.ir/archives/000345.html
--------------------------
نویسنده: سعید بیراس
من اصولا با نظرات و گمانه زنیهای شما موافقم ( البته به غیر از مسائل مذهبی مثل معجزه امام! رضا و اصولا مسائل مذهبی که سخت از آنها و کاراکترهایش گریزان و عصبانی هستم) فکر میکنم این گمانه زنی در مورد گنجی ( که اصولا برای من با احمدی نژادها و رفسنجانیها و موسیلینیها هیچ تفاوتی ندارد) درست باشد.
-------------------------
نویسنده: فرياد
ببخشيد اگه اين كامنت مزاحمتون هست...اين روزها و بهتر بگويم اين ساعات و لحظات "واسلاو هاول"ايران در حال دست و پنجه نرم كردن با مرگ است.باور كنيد حالم از خودم بهم مي خورد.چرا كاري نمي كنيم؟بگذاريم گنجي بميرد؟؟؟نمي دانم چه بايد كرد ، ولي هركاري و هر چيزي به ذهنتان مي رسد را فرياد بزنيد و بگوييد.كجايند آزادي خواهان؟؟؟چرا كسي يك راه عملي پيشنهاد نمي دهد؟
هيچ چيز با گذشت زمان آسان تر نمی شودما خسته تر می شويمو تنهاترو پذيرش چيزها آسان تر می شوندهمين.
تا خسته تر نشديم و تا خاتمي هست يه كاري كنيم.راستي چرا خاتمي كاري نمي كند؟اندك آبرويي كه در بين مردم برايش مانده را از دست ندهد.مگر خاتمي يادش رفته گنجي را؟شايد نمي داند كيست.آقاي ابطحي شما كه سنگ خاتمي را به سينه مي زنيد....شما به يادش بياوريد.باور كنيد خاتمي اين كار از عهده اش بر مي آيد.هر كاري را نتوانست انجام دهد اين يكي را مي تواند.آقاي خاتمي نام نيكي از خودتان به جاي بگذاريد.من پيشنهاد مي كنم كه هر چه سريعتر نامه اي تنظيم شود نسبت به خاتمي.يادش بياوريم سوگندي را كه براي حفظ جان و ناموس اين مردم خورده است.حتي اگر شده خواهش كنيم از خاتمي.آقاي خاتمي قدم آخر را خوب برداريد.در نظر داشته باشييد كه امر كوچكي نيست...جان گنجي است،اگر شده بايد به هر راهي كه به نظر مي رسد متوسل شد.كوتاهي نكنيم كه فردا حسرت خوردن بي فايده است.براي اين كار ميتوانيم همه به وبلاگ آقاي ابطحي ميل بزنيم.هر كسي يك ميل.موضوع را توي وبلاگتون حتما بنويسيد.اهميت موضوع فراموش نشود.
اي خونين چشم و اي خونين دست به راستي كه شب رفتني است نه اتاق توقيف ماندني است و نه حلقه هاي زنجير، نرون مرد ولي رم نمرده است با چشم هايش مي جنگد و دانه هاي خشكيده ي خوشه اي دره ها را را از خوشه ها لبريز خواهد كرد"
وب سایت
-------------------------
نویسنده: حامد متقي
نظر من با نظر آقای احمدپور یکی است. جوابت را روی وبلاگش گذاشته بخوان اگر بیشتر لازم بود چشم در خدمتم. ضمنا منظورت را هم از اين نوشته نفهميدم. و همان طور كه توضيح دادي سعي كن قلمت به توهين آلوده نشود حتي به دشمنت. موفق باشي
-------------------------
نویسنده: بهروز
سلام صادق جان ! گنجی برای من از وقتی کتابهایش و مقالاتش را خواندم یک اسطوره شد .اما اینکه چرا گنجی در سالهای گذشته این چنین مورد حمایت قرار نگرفت :گنجی بعد از اینکه به زندان رفت به نوعی از اصلاح طلبان دل کند .گنجی باید در زندان می ماند چون یک جریان مخفی و قدرتمند این را می خواست .راستی یک سوال چرا وقتی به زمان اعدام یک مجرم هر لحظه نزدیک تر می شویم روزنامه ها و .. مرتبا به آن می پردازند و یه جورایی می خواهند خانواده مقتول را راضی کنند که او را ببخشند ؟گنجی اکنون در وضعی به سر می برد که وظیفه ما این است که از او حمایت کنیم .سرمقاله قوچانی در روزنامه شرق پنجشنبه نیز بسیار جالب و زیبا بود و در آن تاکیید شده بود که گنجی یک اسطوره نیست .اما گنجی به دلیل مقاومتش و عدول نکردن از مواضع خود و پایمردی برای گرفتن حقش و صراحت بیانش برای من خبرنگار و روزنامه نگار اسطوره است .صادق جان بیش از آنکه اصلاح طلبان بخواهند از گنجی استفاده کنند این راستی ها عزیز جنابعالی هستند که از این قضیه استفاده می برند (اظهارات و دیدار نمایندگان با گنجی و آزادی گنجی همزمان با تحویل گرقتن پست ریاست جمهوری توسط احمدی تژاد و...)صادق یه چیزی هم به طنز می خوام بگم من رفیق شیرازی و اهوازی خیلی دارم اما هیچکدام مثل تو اینقدر بچه مثبت و مذهبی نیستند مطمئی شیزاری هستی ؟
---------------------------
نویسنده: م.ن
سلام صادق جان.اولا:شجاعت وصداقتت،جای تحسین داره.:ثانیا:دقتت برای کشف حقیقت واهمیت دادن به اون نشان از ایمانت داره.واما:همون طور که گفتی،آقای گنجی یه زمانی افراطی بود ولی این دلیل نمی شه،خوب میدونی که (حر)هم یه روزی در مقابل امام حسین ایستاد ولی نهایتا آزاده ترین شهید راه حق و آزادی شد. بگذریم .مساله اصلا به این کوچیکیا واین سادگیا نیست.موضوع اصلا شخص گنجی نیست،بلکه مساله ای است که هزاران گنجی هم در برابر اون چیزی نیست.کسانی هم که الآن از گنجی حمایت میکنن،نمونه اش(حسین)که من خیلی دوستش دارم، همه به این قضیه واقف ومعترفند،منتها یه فرقی هست بین تفکری که شما تو مقالتون نوشتید ودیگرانی که با سر سختی از گنجی حمایت می کنن،یه جور دیگه میگم،ببینید،من کاملا با شما هم عقیده ام در این که یه عده ای داران از این فرصت استفاده می کنن وگنجی بهترین شرایطو فراهم کرده،ولی مساله اینجاست که من اینو سوء استفاده و کاری نا جوانمردانه ودر جهت پیروزی یا شکست حزبی نمی دونم حرف ما اینه که این حکومت نه مشروعیت مردمی داره نهمشروعیت دینی وبه بیان دیگه از نظر من نه جمهوریه ونه اسلامی وفقط ادعای گزاف وبیهوده است،چون طبل غازی بلند آواز ومیان تهی وخلاصه این که ما اینو کوچکترین کار ممکن برای رسیدن به هدفی بس بزرگ،که در اون حق اجتماع ویک ملت باید تحقق پیدا کنه میدونیم واین تنها روزنه امید است که هر چند،اگر هم تحقق پیدا کنه تازه آغاز راهه وهیچ کس، حتی خود گنجی قلبا به این کار راضی ولی مجبوره چون چاره دیگه نیست.صادق جان گفتنی ها در این جا زیاده ولی من دیگه خسته ام.یه شبانه روز تمام بیدارم.اگه بتونیکتاب های آیت الله منتظری را در زمینه حکومت اسلامی و ولایت فقیه بخونی چیز های زیادی دستگیرت می شه.راستی رنگ سیاه زمینه وبلاگت حکایت از غم و دل گرفتگی زیادت داره اما خط سفیدش حکایت از امید و روزنه نجات ...خلاصه این که به دنبال گمشده ای میگردی.نه بابا فال گیر نیستم!!!دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر/کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست/گفتند یافت می نشود جسته ایم ما/گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست.دوستت دارم:مهدی.راستی اگه اجازه بدی لینکتو بذارم تو جمع دوستای گلم،ممنون هستم.
راستی در اسلام اصلا مجازات تعزیر زندان نداریم؟،آره اصلا نداریم.
---------------------------
نویسنده: Persian Diviner
سلام ، من زیاد اهل سیاست نیستم ولی فکر میکنم جای شک هم داره ...
----------------------------
نویسنده: حسن:خاطرات دور دنیا
سلام.این را میدانم که منافع اقلیت حاکم و آمریکاو سلطنت طلبان آنسوی آبها با امثال گنجی در خطر می افتد.خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند
-----------------------------

نویسنده: سزار
بودن و نفس کشیدن و زندگی کردن و زنده بودن و ماندن و بی قراری و دلواپسی و نگرانی و دلتنگی و هزار اوج و فرود و بالا و پائین رفتن و دل به دریا زدن و مسافر شدن و از حصار روزمرگی رستن و یورش به قلب خطر و نهراسیدن ار هیچ چیزی جز فراق یار و دیگر و دیگر چه میخواهد ؟ جز عشقی پاک و نگاهی صمیمی و دلی زلال و روحی منزه و دستانی گرم ! میخواهم بگویم که تا مرز عاشقی را رد نکرده ای بیهوده به دنبال خوش مرامی و نیک بختی مباش . بی زخم هجران بر دل و بی نفس معشوق زندگی به قرانی ناقابل هم نمی ارزد . روزی که دلت سنگ شد و برای کسی نلرزید و برای چشمانی تنگ نشد و از نبود اویی که قاپ روحت را دزدیده بارانی نشد حتم بدان که میان آدم بودن و این تحفه سنگی فاصله ای است طی نا شده . یقین دارم که عشق نبض جهان ماست . ایمان دارم که دوست داشتن جوهره اخلاق و صفات بارز ماست . نترس دوست من ...نترس ...بگذار دلت کمی هوای یار بخورد ...خوش تر خواهی بود هرچند چشمانت خیس باشد و گونه هایت لرزان و شانه هایت زلزله خیز ...من باز در مقابل درگاه سرزمینم به احترام توست که ایستاده ام .ژولیس سزار امپراطور سرزمین آبهای همیشه آبی
وب سایت
---------------------------
نویسنده: مردک
سلام دوست عزیز. تصویر زیر نسخه اصلاح‌شده‌ی روزنامه کیهان است با خبر آزادی گنجی. امیدوارم روزی کیهان را اینگونه
---------------------------
نویسنده: وارطان
صادق جان پاسخ این مطلب را در وبلاگ نوشتم شاد باشی.
---------------------------
نویسنده: نقش خیال
صادق خان شما چرا؟ این حد از بدبینی و شکاکی دایی جان ناپلئونی برای سن و سال من و شما زود است! کمی تند گفتم. شرمنده . به حساب علاقه ای که به شما دارم بگذارید.
---------------------------
نویسنده: آرمین
واقعا که بابا! مهره شماره یک اصلاح طلبی؟؟؟ مهره شماره یک تا ده هزار اصلاح طلبی مال خودتون! مثل اینکه مانیفست گنجی رو اصلا نخوندی یا حتی نامه هاش رو به خاطر اینکه معلوم نیست چه شکلی میاد بیرون نخوندی! گنجی شده نفر اول مبارزه جمهوریخواهی نه اصلاح(؟!؟) طلبی برای حکومت سلطنتی! نگران نباش! نفر اول اصلاحات کماکان دکتر معینه!! یا شاید هم خاتمی! یا شاید هم بهزاد نبوی! یا تاجزاده! یا ...یا...یا... راحت باش شما.
----------------------------
نویسنده: ذرت
این که تا یه سال پیش مهره درجه یکی نبود رو از کجا دراوردی؟!کسی که تو زندانه نمی تونه مهره حساب بشه!و ضمناً گنجی با همه این اصلاح طلبا اختلاف نظر داره.مثلاً جبهه مشارکت نمیاد با کسی که این همه تفاوت دیدگاه باهاش داره همکاری قابل توجهی بکنه.نهایتش تو مراسمشون دعوتش می کنه.تو این 5 سال هم اتفاقات جالب توجهی افتاد.نمونه ش همین مانیفستی که میگی.جلد اول مانیفست جمهوریخواهی.نکته آخر:یعنی به نظر تو یه آدم-با هر طرز فکری-این قدر از جون گذشته س که برای یه بازی اینقدر به خودش زجر بده؟خودشو نابود کنه برای یه بازی؟خیلی حرف دیگه دارم برا زدن.اما اینجا جاش نیست...گنجی هر چی باشه مزدور نیست.
-----------------------------
نویسنده: هرکس
سلام33 روز اعتصاب غذا هم نقشه ای ژیچیده است؟آون اتاقی هم که می گی شبیه زندان نیست اتاق قرنطینه است که هر کس اعتصاب غذا کند آنجا می رود.منتظر جوابت هستم

۱۳۸۴ تیر ۲۲, چهارشنبه

به سبك كامنت نويسان : سلام
به دعوت دوستي شريف و عزيز، پايم به يك وبلاگ گروهي باز شد و در اولـين گام قرار بر آن شد تا مطلبي در حد بضاعت ناچيزم بنويسم و چون توصيه به نگارش غير سياسي شده بودم، تمام عزم خود را جزم كردم تا مباد ا از خطوط قرمز مورد توافق گروه عبور كنم. آنچه در ادامه مي آيد حاصل اين تلاش توانفرساست. به قول يكي از رفقا و محض شوخي، سياسي ننوشتن ما ، چونان عربي است كه كمرش بسته و در پيشگاهش ترانه عربي بگذارند.( در مثل مناقشه نيست، لطفاً به دل نگيريد) . و اما ... خودتان قضاوت كنيد! اگر استعداد من در مواردي از دست مطالب ذيل بيشتر است زين پس اينگونه بنگارم. منتظر نظرتان ميشوم. ضمناً چون در ابتداي انتخاب مهمي قرار دارم، آنهايي كه به من سر مي زنند و نظر نمي دهند هم ، چيزكي مرقوم كنند.
خب زياده مزاحم نشوم. اين هم آن متن كذايي:
-------------------------------------
خنده ای با طعم درد
منتظر راننده ای بودم که باهاش قرار داشتم. مدتی گذشت و از او خبری نشد٬ تماس گرفتم. گفت: منتظر تلفن من بوده و به همین خاطر سر قرار نیامده است. تماسم که قطع شد راننده ی یه تاکسی که گویا سخنان مرا شنود کرده بود به آرامی گفت: آق مهندس تاکسی بخواهید در خدمتیم.
نمی دونم چی شد که بدون هیچ مقاومتی گفتم: باشه بریم. وارد تاکسی شدم. پیکانی بود بر جا مانده از عهد قدیم٬ مملو از گرد و غبار و روغن و چرکی زائدالوصف و صدای همه چیز می داد غیر از ماشین. کمی که راه طی شد با لبخندی که به عنوان داروی پیشگیری در چنین مواقعی نیاز است رو به راننده کرده و گفتم: داداش بهتر نبود یه دستمال به سر روی این شادوماد می کشیدی؟!
منظورم داشبورد پر از خاک بود.
راننده ی کم رو و آرام پس از لختی در جواب گفت: آق مهندس٬ مدلش خیلی قدیمیس!
و من هم فوراْ گفتم: تمیزی ماشین کاری به مدل اتومبیل نداره٬ با مدل راننده ارتباط داره.
چند لحظه ای گذشت و معلوم بود که راننده غافلگیر شده و جواب درست وحسابی نداره. در اوج افاضات درخشان خود بودم که راننده ی آرام و ژنده پوش رو به من کرد و یه لبخند نیمه تمام زد٬ بوی دردش تمام مسیر را پر کرد.
به خانه که رسیدیم باهمان حجب و حیای اولش گفت: آق مهندس* امری ندارید!؟
--------------------------------------------
* من مهندس نیستم.

۱۳۸۴ تیر ۲۰, دوشنبه

هجدهم يا بيستم؟ مسئله اين است!
هجدهم تيرماه هشتاد و چهار با چنان سرعتی گذشت که کمتر کسی از آمد و رفتش با خبر شد. فکر کنم حتی آنهایی که از این روز نشان داغ و درفش داشتند تا به خود آمدند، هجدهم را رفته و بيستم را آمده ديدند. لابد امسال اتفاقی افتاده است که هجدهم اينقدر با سرعت گذشت. به عکسها، فیلم ها، خبرها و ديدارها و گفتارها توجه کنيد شايد رد پای هجدهم تير را دریابید.

۱۳۸۴ تیر ۱۳, دوشنبه

خداوند به فرياد احمدی نژاد برسد با اين همه تعريف و تمجيد
حدوداً سال 1374 و مصادف با شبهای ماه مبارک رمضان بود. تعدادی از جوانها، مراسم پر شوری را در حسينه محل سر پا کرده بودند.اتفاقاً از ملای جوانی هم دعوت به عمل آمده بود تا با نغمه ی خوشش ، جمع را به منتها اليه درجات روحانی برساند.با عنايت به سبک و روش ملا ، که برای محله ما کاملاً جديد و تازه مي نمود، شب به شب بر تماشاچيان و شرکت کنندگان افزوده مي شد. مثلاً در پايان مراسم، جوانها را عادت داده بود نيم تنه خود را عريان کنند تا سينه زنی بيشتر حال بدهد.( به قول هياتی ها) خلاصه ديری نپاييد که مشتريان ديگر منابر و مساجد هم ، چون از تکرار مکررات به تنگ آمده بودند و روح تشنه آنها دنبال جويبار نوی مي گشت به جمع اين دعا خوانهای جديد اضافه شدند.از قضای روزگار، تعدادی از همين جوانها هم طرحی نو در انداختند و اقدام به ضبط صدای حاج آقا کرده و آنرا بين رانندگان تاکسی شهری توزيع کردند تا روزهنگام و به هنگام جابجايي مسافر در صور پخش اتومبيل خود بدمند. اين اقدامات و سبک حاج آقا و اطرافيان تازه نفسش باعث گرديد به طرفة العينی،ذکر مدايح آقا نقل کوچه و بازار شود.تقريباً شبهای پنجم يا ششم رمضان بود که حسينه مملو از عوام و خواص گرديد و به قول قديميها، مسجد جای سوزن انداختن نبود.گريه های ملا و زمزمه ی جانسوز و موزون اطرافيان ميکروفون باعث گرديد آنها که تا آن هنگام جز از خنده های طولانی، گونه هايشان طعم شور اشک را نچشيده بود هم به ياد عقبي خود افتاده و گونه به اشک چشم تر نمايند. اين تجربه جديد هم عاملی شد که بعضی ها احساس کنند لابد درون مطهر حاج آقاست که فوران برون را موجب شده است و به همين مناسبت نوعی رابطه مراد و مريدی هم بين بعضی از جماعت حاضر و ملا حاصل گرديد.شايد باور نکنيد اما، چيزی نپاييد آوازه ي خوش الحانی حاج آقا با رنگ سياه عمامه عجين گشت و پای بعضی متمولين را هم به مسجد کشانيد تا بانی خير شوند و بساط نقل و سور فراهم سازند. همين امر حضور تعداد بيشتری را موجب شد . القصه ، کم کم سر و کله بيماران و به قول مداحان روزگار ما: از دکتر جواب شده ها هم پيدا شد.اين شد که عوام کوچه و برزن، يکپارچه شيفته حضور در حسينه و گوش دادن به صدای دل انگيز ملا شدند. حتی خانمی را ديدم که درب ورودی مسجد ايستاده بود و هنگامی که حاج آقای جوان ما رسيد از او خواست بر سر فرزند بيمارش دستی کشد تا خداوند شفای طفل رنجورش را تعجيل فرمايد. اما حکايت من از اينجا به اوج ناميمون خود مي رسد که در دهمين يا يازدهمين شب بود که دانسته ها و حفظيات ملای جوان به انتهای خود رسيد. روزها مراجعات مکرر مردم محله به ميهمان خوش گفتار خود باعث دوری حاج آقا از کتابهای خود شده بود و صندوقچه ي ذهنی وی را خالی و خالی تر نمود. خواصی که به تبعيت از عوام خود را در ميانه شور و احساس جوانها يافته بودند با ته کشيدن سواد آقا، اندک اندک متفرق شدند و اين حرکت، خبر از آینده ای ناموزون ميداد.ملای جوان همانطور که خوش لحن بود بر خلاف تصور من بسيار زيرک هم بود. همين زيرکی موجب شد تصميم فوق العاده ای بگيرد تا نه بر شان خود لطمه ای وارد سازد نه بر اعتماد مردم.چون رمضان به نيمه رسيد با جشن ولادت امام حسن مجتبی به آن جلسه پر شور خاتمه داد و شبانه به قم باز گشت. اين تصميم باعث گرديد مردم شور و نشاط آن چند شب را هميشه در خاطر داشته باشند اما از کمبود های جلسات آخر چيزی به ياد نياورند.
نگاهی گذرا و سريع به متون روزنامه ها و به قول دوستی روزی نامه های امروز نشان از آن دارد که آقای احمدی نژاد نه تنها از وضغيت اصلاح طلبان درس نگرفته بلکه خود موجب شده است سطح توقع مردم بالا تر از حد معمول برود. از طرف ديگر موج تعريف ها و تمجيد ها هم آنچنان بالا گرفته است که در همه جا ، اعم از مسجد و مجلس و بسيج و سپاه و... را در نورديده و بيم جدی مي رود آقای احمدی نژاد در پيشگاه ملت بيش از آن فردی باشد که هست. اميدوارم سن ايشان اين اجازه را به رييس جمهور منتخب بدهد که خود را محتاج بداند تا غنی. مسلماً توانمندی بالای اجرایی دولت در امورات کشوری ، باعث مباهات هر ايرانی است و ما هر چند منتقد بسياری از شعارهای ايشانيم اما در عرصه بين المللی حاضر نيستيم خدشه ای به ابهت ايران و ايرانی بخورد. به نظر من رييس جمهور منتخب مي تواند با جلوگيری قاطع از بعضی تمجيد های بيجا حداقل پايبندی خود را به بعضی شعارهای مردمی خود نشان دهد وگرنه در آينده نه چندان دور با موجی از مطالبات فرو خورده مردم مواجه مي شود که در اين فرصت اندک نمي توان به آنها جامه ي عمل پوشاند.