مرگ نا معلوم دکتر زهرا بنی یعقوب، اگر هر علتی داشته باشد که ما نمی دانیم! اما به روشنی و وضوح سیکل وفات این پزشک جوان را حلقه ای به نام ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان همدان تکمیل کرده است. به عبارت برهان خلف، اگر خانم دکتر، توسط ماموران این ستاد دستگیر نمی شد، الان در چه وضعیتی بود؟ زنده یا سر در نقاب خاک کشیده؟
خدا آخر و عاقبت همه را ختم به خیر کند، از وقتی وضعیت جاده ها نا مناسب شده و دم به دقیقه آمار می دهند که چندین نفر در جاده ی فلان جا ، جان باختند، ارزان شده این متاع جان!اصلن یک چیز عجیب و غریبی است مرگ و میر در کشور ما! دوران انقلاب یک جور، در زمان جنگ جور دیگر و اکنون هم به روشی دیگر!
من شاید خود بارها بر بالین نزدیک ترین دوستانم در جنگ حاضر شدم و اشک ریختم اما الان می فهمم که اشک من نه به جهت رفتن او بوده که صد البته به دلیل ماندن خود بوده است. اگر چه این نوع نگرش در جای خود قابل نقد و بررسی است اما به نظرم یک اشکال عمده دارد که اگر مهار نشود عوارض اجتماعی مناسبی ندارد و آن ارزانی و کم قیمتی جان مردم است. در جامعه ای که به جای صلای زندگی و نشاط و حیات، بر برج و باروی آن بوی مرگ بوزد، تیتر مطبوعات و هدلاین اخبار رسانه ایش جنگ و بمب و تباهی جان ها باشد، چه انتظار که راه به سوی ترقی و انبساط و شکوفایی بر دارد؟!
من به عنوان یک ایرانی، که زمانی نیز در پیکار با متعرضین به ناموس و مملکتم سر از پا نشناخته ، پشت به تمام آرزوهای پدرانه و مادرانه کردم و البته در این راه چند ضربه ای هم نوش کردم، به این روند ارزان فروشی جان در مملکتم معترضم.راحت بیان می شود که دختری جوان و پزشک و خادم مرده است!
برادر من، خواهر من، اینجا یک کشور اسلامی است! باید از علی و عدالت و پاکی فقط یک اسم باشد و بس؟ پس نمود این عدالت را کی باید مردم بی نوای این کشور ببینند تا باور کنند مقتدایشان چگونه بوده است؟
خیلی جالب است! به جای آنکه ظلم اسمی و غیر ملموس باشد و عدالت ملموس!برعکس آن را می بینیم!
نکته ای که من به آن اشاره کردم یک معضل اجتماعی است و بر دولتمردان حال و آینده ی مملکت است که آن را سامان بخشند.
انرژی هسته ای حق مسلم ماست!
انرژی زندگی حق مسلم تر ماست
و انرژی با هم زیستن مسلم ترین حق!
مگر نمی گوییم محمد رسول الله اشداء علی الکفار و رحماء بینهم؟
کاش اندکی از بخش دوم این آیه کریمه را به ما نشان می دادند!
رحماء بینهم ام آرزوست.
خدا آخر و عاقبت همه را ختم به خیر کند، از وقتی وضعیت جاده ها نا مناسب شده و دم به دقیقه آمار می دهند که چندین نفر در جاده ی فلان جا ، جان باختند، ارزان شده این متاع جان!اصلن یک چیز عجیب و غریبی است مرگ و میر در کشور ما! دوران انقلاب یک جور، در زمان جنگ جور دیگر و اکنون هم به روشی دیگر!
من شاید خود بارها بر بالین نزدیک ترین دوستانم در جنگ حاضر شدم و اشک ریختم اما الان می فهمم که اشک من نه به جهت رفتن او بوده که صد البته به دلیل ماندن خود بوده است. اگر چه این نوع نگرش در جای خود قابل نقد و بررسی است اما به نظرم یک اشکال عمده دارد که اگر مهار نشود عوارض اجتماعی مناسبی ندارد و آن ارزانی و کم قیمتی جان مردم است. در جامعه ای که به جای صلای زندگی و نشاط و حیات، بر برج و باروی آن بوی مرگ بوزد، تیتر مطبوعات و هدلاین اخبار رسانه ایش جنگ و بمب و تباهی جان ها باشد، چه انتظار که راه به سوی ترقی و انبساط و شکوفایی بر دارد؟!
من به عنوان یک ایرانی، که زمانی نیز در پیکار با متعرضین به ناموس و مملکتم سر از پا نشناخته ، پشت به تمام آرزوهای پدرانه و مادرانه کردم و البته در این راه چند ضربه ای هم نوش کردم، به این روند ارزان فروشی جان در مملکتم معترضم.راحت بیان می شود که دختری جوان و پزشک و خادم مرده است!
برادر من، خواهر من، اینجا یک کشور اسلامی است! باید از علی و عدالت و پاکی فقط یک اسم باشد و بس؟ پس نمود این عدالت را کی باید مردم بی نوای این کشور ببینند تا باور کنند مقتدایشان چگونه بوده است؟
خیلی جالب است! به جای آنکه ظلم اسمی و غیر ملموس باشد و عدالت ملموس!برعکس آن را می بینیم!
نکته ای که من به آن اشاره کردم یک معضل اجتماعی است و بر دولتمردان حال و آینده ی مملکت است که آن را سامان بخشند.
انرژی هسته ای حق مسلم ماست!
انرژی زندگی حق مسلم تر ماست
و انرژی با هم زیستن مسلم ترین حق!
مگر نمی گوییم محمد رسول الله اشداء علی الکفار و رحماء بینهم؟
کاش اندکی از بخش دوم این آیه کریمه را به ما نشان می دادند!
رحماء بینهم ام آرزوست.
0 نظرات:
ارسال یک نظر