دولت همجنس مردم!کابینه هفتاد میلیونی!و مهرورزی به بندگان خدا.
اول، عطر انتخاب رییس جمهور فضا را معطر کرد
دوم معنویت تحلیف که همانا سوگند یاد کردن ریس جمهور برای ادای دین به ملت است همگان را مشعوف کرد.
سوم تنفیذ حکم جایگاه دولت را چهار ساله ساخت و حمایت همه جانبه و تمام عیار را اعلام داشت.
چهارم، جو انتخاب کابینه، و عوض و بدل کردن های مکرر و تغییرهای ناگهانی و... مردم و مطبوعاتشان را به خود مشغول ساخت.
پنجم، کابینه هم به لطف مولا، انتخاب شد و همه فهمیدند رییس جمهور چقدر هفتاد میلیونی هستند.تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
ششم: اولین جلسه کابینه 70 میلیونی هم در جوار ملکوتی امام رضا (ع) نشکیل و مصوبه مهمش( صندوق مهرالرضا) بعداً توسط مجلس حامی رییس جمهور رد شد.
هفتم:دومین و چندمین جلسه هیات دولت در یک اتاق دیگر و پشت میزهایی که با مخمل آبی به طرز ساده ای و بدون حضور میوه بر روی میز تزیین شده بود تشکیل شد و مصوبات مهمی را گذراند. حالا تا اینجا فکر کنم یک ماه و نیم از عمر دولت اسلامی گذشت و اما بعد:
هشتم:کم کم همجنسان مردم دريافتند که همان سالن هیات دولت رفسنجانی و خاتمی بهتر است! و درست به همین دلیل آرام به سالن بازگشتند و آن میزها و مخملها را به جای دیگر منتقل کردند تا اصراف نشود.
نهم، رییس جمهور محترم اولین مهمان خارجی خود را در خیابان پاستور به حضور پذیرفتند و هر چه او قد و قواره بلندش را به رخ رییس ما کشید، ما هم سادگی و صمیمیت خیابانی را نشانش دادیم.چندتا درخت را هم قطع کردیم تا دل خیابان بازتر بنماید.
دهم، آغاز دولت اسلامی باید با یک سفر خارجی شروع می شد تا جهان و جهانیان حضور فعال ما را در عرصه ی بین المللی شدیداً احساس نمایند، پس رفسنجانی را به مکه، خاتمی را به مشهد و سردمدار دولت اسلامی را به آمریکا اعزام کردیم.
یازدهم، نوبتی هم که باشد نوبت خطیبان جمعه و جماعات است که این بند را با نهایت تواضع به آقای نبوی واگذار می کنم.
دوازدهم، نه تنها بوی نفت هنوز در سفره مردم استشمام نمی شود که مهمترین وزارت (غارتگران بیت المال سابق ونفت فعلی) هنوز بی وزیر به سر می برد.
سیزدهم، رایحه ی مهر و عطوفت دولت مردمی کم کم به استانها و شهرستانها هم رسید و دوایر و ادارات دولتی را مملو از تغییر و تحول ساخت. شاید اگر آقای کروبی در یکی از استانهای غیر از تهران زندگی می کردند، خاطره ی خواب اصحاب کهف را دوباره تجدید می کردند. شعار استانی این بود: مدیران دوم خردادی باید بروند و دوستان راستی هم که در زمان تصدی اصلاح طلبان مدیریت کرده و با آنها همکاری کرده اند باید بروند. (در اینجا این را بگویم که اصلاً قصد ندارم جورج اورول را به رخ خوانندگان بکشم)
چهاردهم، نماز جماعت ادارات مجدداً به شلوغی گرایید و صفهای جدید تشکیل گردید.
پانزدهم، بحث تار موی رییس جمهور و ارزش گذاری آن با ارتباطات خاص معنوی آقای مصباح در آمیخت و به همگان یادآور شد که مباد با رییس جمهور که نماد همراهی امام زمان با دولت است سر مخالفت و نقادی درکشند.
شانزدهم، دوباره پای اجانب از جمله انکلیز و اذنابش در خطه ی جنوبی کشور مشهود و محکومیت های پی در پی آغاز گردید.
هفدهم،خدایا ما که دوم خردادی هستیم و بر طبق قرائت راستگرایان دین نداریم!اما بنا به داستانهایی که همین چند شب ماه رمضان خود اینها نقل می کنند، تو همواره به گناهکاران و غیر متدینان توجه خاص نشان داده ای، پس عاقبت ما ، این مملکت و مردمش را بخیر گردان.
0 نظرات:
ارسال یک نظر