۱۳۸۴ مهر ۱۱, دوشنبه

فانتزی های افطاری من
ماه رمضان در راه است.ماه روزه برای من موجی از خاطرات پر طراوت و یک رنگی قدیم را دارد.با اولین افطار،امواج لطیف دور هم بودنها، بوی نعناع و ریحان و نان تازه که مست می کند هر ایرانی را،وجود کوچک و حقیرم را در می نوردد و خود را در اتقهایی تو در تو احساس می کنم که پر از گچبری های اسلیمی و قابهای مردان قدیم است.بوی نم کاهگل کوچه های آب و جاروب شده شهرمان را استشمام می کنم که چشم انتظار فرزندان و مردان از کار و بار برگشته است و زنان و دختران بی آلایش و آرایشش بر سر سفره افطار لب از لب نمی گشایند تا اذان و نماز و دیدار بابا و دادا همه را یکسره سازند. باور می کنید چه کیفی دارد این فانتزی افطاری من؟! حالا که در دالان های خاطرات قدیم و ندیم حال می کنم و سرمست آنها شده ام ، از کسانی که در این روزها و شبها پیاله عشق مملو از می ناب صداقت و صفا و حب به انسانها میکنند، عاجزانه می خواهم مرا فراموش نکنند. باشه؟

0 نظرات: