۱۳۸۳ دی ۲۶, شنبه

و اما دنباله داستان ! و ...
فکر بکری که بيم آن ميرود بر دمل چرکين رابطه مالي پزشک -بيمار انباشته گشته و بروز زخم بستر درمان مملکت را به همراه داشته باشد به اين قرار است.
ارتباط مالي پرستار - بيمار.
با عنايت به آنچه در شماره قبل وصف آن رفت ارتباط مالي پزشک بيمار باعث گرديده تا مطب پزشکان این نگرشي به بنگاهای معاملاتی تبديل شود. نشستن فقط 15 دقيقه در يکي از اين مطب ها به شما نشان خواهد داد که رفت و شد های مکرر بيمار و همراهان به اتفاق آقا يا خانم منشي به بارگاه پزشک علتي ندارد مگر چانه زني هاي همراهان برای کاهش قيمت پيشنهادی آقا ِيا خانم دکتر!!! حال تصورش را بکنيد که پرستاران هم به اين سيکل معيوب وارد شوند. آنوقت خبری که چند روز پيش خواندید باورتان مي شود. آمبولانس ها به نفع پزشکانی خاص و يا به نفع کلينک هاي خاص بیماران را ميدزدند.
وقتي گوشهاي مديران مالي کشور ناشنوا مي شود دمل هاي چرکي سر باز مي کند و بوي تعفن آن مشام خلاِق را مي آزارد. پرستاران تا امروز بسيار حوصله کرده اند ولي معلوم نيست اين آتش زير خاکستر کي و چگونه فوران نمايد. اميدوارم تا دير نشده فکری براي معضل حقوق اندک سفيد پوشان صورت گيرد.بسياری از اين عزيزان تن به روش های ناسالم نداده اند اما فقر اسب سرکشي است که به هر کس سواری نمي دهد!!
داستان آن نگهبان بيمارستاني که سايه مي فروخت را براي بعضي گفته ام ولي بد نيست به عنوان پند ياد آور شوم. نگهبان زرنگي که ميديد دانشمندان بيمارستانش به هر طريق ممکن از بيماران بي نوا پول ميگيرند به فکر چاره افتاد تا از اين زر کيسه ای هم براي خويش دوزد. پس هر روز صبح اول وقت در بيمارستان پرسه ميزد تا پزشکاني که با آخرين مدل ماشين وارد بيمارستان ميشوند و احياناً رنگ اتومبيلشان تاب آفتاب تابستان را ندارد از نعمت سايه اندک محيط بيمارستان بي بهره نگردند! پس با دريافت يک پانصدی ناقابل سايه ها را به اقايان و خانمها مي فروخت و از ورود آن دسته از پزشکان و کارکناني که اهل پرداخت اين مبالغ نبودند با قاطعیت جلوگيری ميکرد. من در اين انديشه بودم که اين نگهبان بي نوا چطور به اين روش درآمد روي آورده است؟!!

0 نظرات: