اسم اینکار را چه باید گذاشت؟
سخت بیمارم واز گلودردی بی حد ، بی تاب و خسته،اما بی پرده بگویم که بچه بازی و شور افکنی احمقانه ی عده ای لجام گسیخته در حمله به سفارت کشور دانمارک، بیش از این درد لعنتی حالم را منقلب کرده است..هیچ یک از مسئولین عزیزی که پیام آور اسلام مهر و محبت هستند هم اینکار را منع نکردند.
کاش جوانک های غیرت مندی که دیشب به خانه ی سیاسی یک ملت حمله کردند حداقل از بخشی از مردم دانمارک یاد می گرفتند که با راهپیمایی درس آموزشان هم از مسلمانان عذر خواستند و هم راهکار نوین گفتگو را به عالمیان نشان دادند.
کاش رهبران حرکت نامتوازن دیشب حد اقل به کار آن مرد فلسطینی اقتدا می کردند که با اهدای اعضای بدن کودک کشته شده اش به دست صهیونیزم ،به چند بیمار اسرائیلی، دستهای بسیاری را بالا برد و نظر اعتدال طلبان جهان را به خود جلب نمود.
ای کاش احساسیون بی ترمز شب گذشته تهران به جای شبیه سازی خود با همان اسلامی که موضوع کاریکاتور آن دانمارکی ابله بود،حداقل سعی می کردند با نوعی عملکرد نو و تازه عملا به اثبات رسانند که پیامبر ما، محمد ابن عبد الله، امین امت، مهربانترین خلق خدا و پیام آور صلح و آرامش برای حیات بشر است.
ای کاش احساسیون بی ترمز شب گذشته تهران به جای شبیه سازی خود با همان اسلامی که موضوع کاریکاتور آن دانمارکی ابله بود،حداقل سعی می کردند با نوعی عملکرد نو و تازه عملا به اثبات رسانند که پیامبر ما، محمد ابن عبد الله، امین امت، مهربانترین خلق خدا و پیام آور صلح و آرامش برای حیات بشر است.
و ای کاش دیگر حالا، این دعای به اصطلاح دلسوزانه ی ملت ما به وقوع می پیوست و این مملکت به دست صاحب اصلی اش می افتاد...
و این هم لینک سیبستانک، که نامه ی دکتر سروش را در همین زمینه چاپ کرده است.
راستی اگر وقت کردید سری به آن یکی وبلاگ من بزنید.
0 نظرات:
ارسال یک نظر