۱۳۸۳ اسفند ۲۴, دوشنبه

متهم مي کنم
متهم مي کنم
پيشگويي های فرستادگاني را که از صندلي های راحتی نجوا مي کنند.
متهم مي کنم
مريداني را که واژه ی سلوک را نمي فهمند.
متهم مي کنم
مرداني را که از روی سکوی پارکها اعتراض مي کنند.
متهم مي کنم
گربه را که با نگاههای مزورانه شير را از نعلبکي ليس مي زند.
متهم مي کنم
حيوان دوستاني را که مگس مي کشند و گوشت مي خورند .
متهم مي کنم
گياه خواراني را که مدعي داشتن جسم انساني اند
و کودکان را کتک مي زنند .
متهم مي کنم
موء منان کليسايي را که بيشتر دوست دارند در کلاه ها سکه بيندازن تا در دريا.
من متهم مي کنم
زئوس را
اگر بگذارد مردم زمزمه کنند،
اگر راضي به پرسش خودپسند باشد،
اگر روزی بخندد
اگر روزی بگريد
اگر به سوی ديگر بنگرد
يا اگر هر کاری بکند
زيرا نجات يک انسان کشتن يک هزار انسان است
زيرا کشتن يک انسان نجات يک هزار انسان است
کمونيست ها سر و صدا مي کنند.
مسيحيان سر و صدا مي کنند .
کودکان سر و صدا مي کنند .
خرابي بسيار است
من خدايان را متهم مي کنم .
از عهده ی کار جهان بر نمي آيند.
او بسياری از مردم است.
غول آدم خوار هفت سر است .
جسدی مفرغي است .
پرگوست .
چهار راهي بي علامت است .
.....
( گاوين بنتاک)
_________________________________________________
آيا کسي از فردی به نام اکبر گنجي خبری دارد. او شش سال است از همه با خبر است!
کاش او بتواند در انتخابات رياست جمهوری شرکت کند!
فردا ، نه ، پس فردا چهار شنبه سوری است .
زردی اش ، هيچ اما اين سرخيش مرا ياد چيزهايي مي اندازد.
و
يک هفته ديگر به راحتی سال تحويل مي شود اما به چه کسي تحويل مي شود .
کاش کسي کتاب 1384 را مي نوشت تا من به او نمره ي 19 بدهم !

0 نظرات: