۱۳۸۳ دی ۳, پنجشنبه

عجب خوش الحان است اِين خداوند آواز ايران

در خيابان ولي عصر ، عصر هنگام مشغول قدم زدن بودم و براي خودم آرام مي خواندم! لبخند و گاه نگاه خيره بعضي ها ، متوجهم مي ساخت که در ولوم صدايم دقت دروني نکرده ام ، پس به خود مي آمدم و انگار که نواری از نو آغاز گردد با ولوم پايين شروع مي کردم ! از دور صدايي به گوشم رسيد که چون سروش آسماني بود و درونم را برون ساخت! آوازي دلنشين و ملکوتي به همراهي ساز تار :

حق به دست دل من بود که در معبد عشق/ سر به غير تو نياورد فرود ..... اي ساقي ای ساقي

در اينجا صداي دل انگيز کمانچه هم تارهای وجود را با تار موسيقي در هم مي آويخت و صداي حزن آلود ادامه ميداد:

در فرو بند ، که چون سايه دراين خلوت غم، با کسم نيست سر گفت و شنود.......اي ساقي اي ساقي

پاهايم سست شده بود و يارای ره پيمودن نداشت .
صدا صدای خدای آواز ايران ، استاد شجریان بود که به مناسبت فاجعه بم مي خواند و چه غم گنانه ! تصاوير هم اشکريزان تماشاچیان را به نظاره گذارده بود.
وی.سي.دی همنوا با بم که هزينه اش هم صرف امور فرهنگي در بم مي شود از آن شاهکارهايي است که ساليان سال باقي خواهد ماند و دلهای بسياری را مسحور نواي شجريانها و ندای ساز عليزاده و کلهر خواهد کرد. اکنون هم جایتان خالي اينجا تا در کناری به مخطبي تکيه دهيد و همنوائي پدر و پسر را به نظاره نشينيد.

0 نظرات: