تقریباً همه به آقای نبوی حق می دادند که زندانی کردن این همه مردم از اقشار مختلف ، نه تنها آبی بر آتش نبود بلکه از آن ها و خانواده های درجه یک و دو و دوستان آنها انسان هایی ساخت که به مراتب قوی تر و قرص تر از قبل نسبت به برخی رویه های حاکم معترض و منتقد باشند. دست اندر کاران جامعه امروز ایران با چه ایده و انگیزه ای دست به چنین رویارویی با بدنه جامعه و احزاب تاثیرگذار زدند، موضوع مبهمی است که بسیاری را بر آن داشته تا در چرایی چنین برخوردهایی دست به مطالعه عمیق زده و اندر بررسی وضع موجود جهد و جهادی دوچندان کنند.
بگذریم! سوالی که ذهن چند نفری را به خارش انداخته بود و نهایتاً یکی از آن میان سوال کرد آن بود که از نبوی بپرسد: اصولاً چرا او و برخی از یاران دربندش، حاضر به بیان اعترافاتی از جنس و شمایل اعترافات آقایان عطریانفر و ابطحی نشدند؟
پاسخ پیر مجاهد، این بار نه با لبخند و مزاح بود که چهره ای جدی و تحلیلگر به خود گرفت و من در تلاشم که بتوانم اساس آن چه را او گفت بدون دخل و تصرف نگارش کنم.( البته اگر کمی تا قسمتی هم چیزی جا انداختم عذر می خواهم)
" ببینید دوستان! زندانیان فعلی اوین دو دسته اند. دسته ای که زندان زمان شاه را تجربه کرده اند و دسته ای که بار اولشان است انفرادی و سختی و محدودیت و حصر را لمس می کنند. هر دو دسته هم می توانند مقاوم باشند و هم معترف ! در دسته ای که زندان رژیم شاه را از سرگذرانده اند چیزی که باعث می شود به قولی کم بیاورند و آنگونه که دیدیم اعتراف کنند، فقط یک خلاء ایدولوژیک است. پیش خود می گویند در زمان سابق اگر زندان بودیم به همه می گفتیم در مقابل جور و ستم شاهی به زندان افتاده ایم و در مقابل این ظلم و ظالم، افتخار می کنیم که در سلول افتاده و شکنجه می شویم. سرمان را هم بالا می گیریم که در مقابل این ظلم و ستم مقاومییم. اما در جمهوری اسلامی،که خود در ایجاد آن نقش داشته ایم، زندان را چطور توجیه کنیم؟ پاسخ به این سوال می شود مبنای ماندن زندانی بر اصول خویش!
اتفاقاً کارشناسان( بازجویان) امر هم سعی می کنند از همین خلاء وارد شده و زندانی را به تسلیم بکشانند. مازاد بر این ها خلاء خبری تام و کاملی که آقایان برای ما ایجاد کرده بودند نیز خود تشدید کننده ماجرا بود. شما حتماً مطلعید که تا قبل از دادگاه و بعد از آن نمایش تلویزیونی، همه ما در انفرادی و بایکوت کامل خبری بودیم. در دادگاه صد نفری معروف هم اگر دقت کرده باشید، بین زندانیان یک نیروی انتظامی نشانده بودند تا هیچیک از ما نتوانیم با هم صحبت کنیم و اگر احیاناً قصد چنین کاری می رفت، سریعاً واکنش نشان داده و مانع می شدند. وقتی آقای ابطحی آن بیانات را در دادگاه کردند من با صدای بلند که خیلی ها شنیدند به ایشان به شوخی گفتم " باز هم به کیفرخواست دادستان"!
با این حال نه از نظر اخلاقی و نه از نظر سیاسی به موضوع اعترافات چندان خرده نمی توان گرفت و مهم نظر مردم است که شما خود بیشتر واقفید. من همیشه به کارشناسانم( بازجوهایم) می گفتم که من اینجا هستم چون به روش شما اعتقادی ندارم و اتفاقاً معتقدم راه را شما به اشتباه می روید. به همین خاطر هم بود که وقتی ساعت ده و نیم شب خاموشی می زدند، بنده برای کارهایی که برای یک روزم برنامه ریزی کرده بودم، زمان کم می آوردم و مجبور می شدم در یک نور ضعیفی برنامه ختم قرآنم را کامل کنم."
آقای نبوی اشاره ای هم به حضور لحظات قبل آقای ابطحی در منزل خود کرد. همین جمله کافی بود که برای ما اعترافات رنگ بازد و این سوال پیش آید که آقای ابطحی که با آن قاطعیت، حرکات پس از انتخابات را زیر سوال می برد، چطور هم با اقای خاتمی و هم با بقیه دوستان دیدار می کند ؟ آیا این پاسخ روشنی ندارد؟
آقای نبوی رفتار زندانیان با خود را خوب ارزیابی کرد و به این نکته هم اشاره کرد که حتی داروهایش را از زیر در به او می دادند و با شوخی و خنده ، سلول انفرادی را با سلول های باغ وحش ها در تشابه کامل می دید. او در طول دوران انفرادی، روزانه ده کیلومتر راه پیمایی کرده و از این نظر عادت ورزشی خوبی برای خود ترسیم کرده بود. سخت ترین لحظات پیاده روی را هم لحظات داخل انفرادی می دانست و به قول خودش به دلیل طول و عرض حدود دو و نیم در سه متر سلول، این کار کمی خسته کننده و ملال آور بوده است. ایشان همچنین یادآور شد که در حریم سلول او صدا های جر و بحث زندانی با بازجوهایش به گوش می رسید اما آثاری از شکنجه را ایشان تایید نمی کرد و می گفت او لااقل چیزی دریافت نکرده است.
وقتی یکی از دوستان بحث جرم آقای نبوی مبنی براختلال در ترافیک تهران را پیش کشید، دوست دیگری ادامه داد که: " اقای نبوی شنیده ایم در آن وقت وساعت به جای سوار شدن بر ال نود خودتان، پشت تریلی نشستید؟" و نبوی که از این مزاح می خندید جواب داد: از این جرم تبرئه شده است اما از جرم نگه داشتن اسناد محرمانه و... هنوزاشکالاتی دارد که آن ها قبول نکرده اند. ایشان در این زمینه هم نکات جالبی ارائه کرد که به شرط حیات، در بخش بعد توضیح خواهم داد.
0 نظرات:
ارسال یک نظر