۱۳۸۴ اسفند ۱۴, یکشنبه

راه راست
درست از زمانی که سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری رسید،از آنجاییکه شاکله ی قدرت و حکومت تقریباً یکسان و یکنواخت بود و
اکثر منابع و مناصب قدرت در دست جناح راست قرار داشت، اتفاق جالبی افتاد.محمد خاتمی از نقطه نظر روانشناسی اجتماعی در جایگاه فرزند قرار گرفت و اکثر حاکمان وقت در جایگاه والد نشستند.کافی بود یک هفته حوصله می کردی و تریبونهای مختلف را مرور می کردی! شاید 100 درصد سخنرانان اعم از ائمه ی جمعه و جماعات تا سکان داران شورای محترم نگهبان و حتی نمایندگان مجلس پنجم و گاهی تریبونهای دانشجویی وابسته به تشکلهای خارجی دانشگاه،مدام تذکر والدانه می دادند که آقای خاتمی مواظب منافقین جدید و مسئولینی که در راس کار می گمارد باشد. یا حتی گاهی افشا گری می شد که فلان مسئول، دارای سوابق کذا و کذاست.در این میان مقام رهبری نیز هر از گاهی در سخنرانی های خود از این بابت اظهار نگرانی کرده و مواردی را گوشزد می کردند که از فردای سخنرانی رهبری تفاسیر و تعابیر شروع شده و هجمه های گسترده ای به این سنت شکن هشت ساله اصلاحات می شد. خاتمی هم شاید با سیاست و شاید با شامه ی مصلحت اندیشانه ای که پیدا کرده بود هیچگاه به این اعتراضات پاسخ نداد یا من پاسخش را به یاد نمی آورم.برای هر اتفاق ریز و درشتی کمیته ویژه تشکیل داد اما هرگز دستوری نداد که بررسی شود چرا فلان وزیرش را کتک زده یا بهمان مسئولش را عده ای بدون مدرک به باد ناسزا گرفته اند.من اکنون فهمیده ام چرا!رئیس جمهور اصلاح طلب ،نیک دریافته بود که خیمه گاه راست، اساساً با هر آنکه در اردوگاه چپ باشد مخالفند ولو 100 ماه در جبهه ها جنگیده باشد، یک دستش را در انقلاب از کف داده باشد و یا سه برادرش به درجه ی شهادت رسیده باشند. یادم نمی رود که اوایل دور دوم ریاست جمهوری کویرزاده یزدی،رهبری معظم انقلاب حضور هر مسئولی را در احزاب سیاسی منع کرده و اگر اشتباه نکنم حرام شرعی اعلام فرمودند.
حال دوره عوض شده است الحمد الله وزرا و وکلا و قضات و مشاورین همه خودی هستند.به آقا امام عصر اروحنا فداه، عریضه می نویسند و وزیر ارشاد به نمایندگی از کابینه مردمی بر چاه جمکران ظاهر و عریضه را به آب می اندازد تا به دست فرزند فاطمه برسد.رییس دولت خود را در هاله نور در می یابد و تئوری پردازان قهار، مخالفینش را در حکم مخالفان حجت ابن الحسن<عج> می خوانند. بی شک چنین خلف ارزشمندی دیگر خاتمیِ آیت الله زاده نیست که نیازی داشته باشد مورد اعتراض کس یا کسانی قرار گیرد که اوصیکم به انتخاب یاران.
امروز آقای شهردار پایتخت با مقام معظم رهبری دیدار داشتند.من در اتاق دیگر داشتم دیوار و شیشه پاک می کردم و تلویزیون هم اخبار می گفت.شنیدم که مقام رهبری، شهرداریها را( شاید هم شهردار را) به انتخاب مسئولینی که دارای معیارهای مقبول باشد توصیه می کردند.

۱۳۸۴ اسفند ۱, دوشنبه

سال جدید با علائم زیر در راه است!
سال 84 آخرین روزهای خود را سپری می کند.در این سال ایران و جهان شاهد اتفاقات مهمی بود که تاثیر خود را تا مدتی بر سالهای بعد خواهد گذاشت. اما برای ایران هم سال پر فراز و نشیبی بود.پستی و بلندی های سال 84 برای ایران نیز می تواند تا مدتهای مدید نافذ باشد. اهم اتفاقات موثر بر آینده که در این مرز و بوم اتفاق افتاد و انتظار می رود باعث بروز علائمی در سال 85 شود به قرار زیر است:
1- انتخاب آقای احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور
2- بر سر کار آمدن تیم کاملاً جدید ، با سابقه های اندک مدیدریت کلان ، در کابینه دولت جدید
3- کشمکش های به کارگیری انرژی هسته ای
4- خاموشی طیف سیاسی چپ و به خصوص جنبش دانشجوئی
.
.
.
اتفاقات فوق می تواند علائم زیر را در سال 85 به همراه خود داشته باشد.
1-غالب شدن نظریات اقای مصباح یزدی در عرصه ی فرهنگی و سیاسی کشور
2- تورم اقتصادی ناشی از سیاستگذاری های دولت محترم
3- رشد فزاینده ی انزوای ایران در عرصه های بین المللی
4-بالا رفتن نرخ خروج مغز و سرمایه از کشور
5- خروج و ورود و احضار و... سفرای کشورهای جهان در ایران و بالعکس
6- ایجاد انگیزه در ملت جهت تغییر کارگزاران اجرایی که خود را در انتخابات شورای شهر متجلی خواهد ساخت.
7- افزایش نارضایتی اقشار مختلف جامعه از به ثمر ننشستن شعار های دولت محترم و دفاع مقامات مختلف از دولت، به عبارت بهتر رنگ باختن شعار "دولتی از جنس مردم" و پیوستن دولت آقای احمدی نژاد به طیف معروف عامیانه:" اینها همه سراپا یه کرباسند."
8-شکل گیری حرکت های دانشجوئی نوین در جهت کسب برتری و ایجاد واکنش در دانشگاهها و به دنبال این جنبش نیز جریانهای سیاسی چپ به وجد آمده و شروع به فعالیت خواهند کرد.
9- مقام محترم رهبری ناگزیر خواهند شد حمایت های خود از دولت محترم را افزایش داده و از نیرو های انتظامی و نظامی بخواهند دولت را در طرحهای پیش رو یاری نمایند.
10-دولت های اروپایی و البته آمریکا به دلیل شرایط مناسب، سعی خواهند کرد از طریق نیروهای به اصطلاح راست مدرت میزان نفوذ خود در کشور را افزایش دهند.
11-تیتر بعضی روزنامه ها مجدداً جنبه ی اصلاح گرایانه تری یافته و به همین دلیل با واکنش مجدد قضا و قدر روبرو شده و مشمول مخاطره ی امنیت ملی خواهند شد و به دستور یک مقام قضایی توقیف موقت می گردند.
13- رفته رفته دولت محترم در سطح کشور مصادف با پدیده ی اوباش و اراذل شده و نیروی محترم انتظامی مجبور خواهد شد برای حفظ امنیت اجتماعی دست به اقدامات جدید بزند که این خود باعث تسلسل باطل همیشگی می شود.
14- با متمرکز شدن دولت بر روی رتق و فتق معیشت و اقتصاد و انرژی هسته ای ممکن است در بعضی استانهای مرزی آب برای ماهی گرفتن بعضی ها گل آلود گردد.خداوند ترحم فرماید.
16-انتظار می رود چندین شبکه ی ماهواره ای جدید همطراز با فیلترینگ سایت های اینترنتی راه اندازی شود و نقل مجالس گردد.
.
.
.

۱۳۸۴ بهمن ۱۹, چهارشنبه

اسم اینکار را چه باید گذاشت؟


Posted by Picasa


سخت بیمارم واز گلودردی بی حد ، بی تاب و خسته،اما بی پرده بگویم که بچه بازی و شور افکنی احمقانه ی عده ای لجام گسیخته در حمله به سفارت کشور دانمارک، بیش از این درد لعنتی حالم را منقلب کرده است..هیچ یک از مسئولین عزیزی که پیام آور اسلام مهر و محبت هستند هم اینکار را منع نکردند.

کاش جوانک های غیرت مندی که دیشب به خانه ی سیاسی یک ملت حمله کردند حداقل از بخشی از مردم دانمارک یاد می گرفتند که با راهپیمایی درس آموزشان هم از مسلمانان عذر خواستند و هم راهکار نوین گفتگو را به عالمیان نشان دادند.
کاش رهبران حرکت نامتوازن دیشب حد اقل به کار آن مرد فلسطینی اقتدا می کردند که با اهدای اعضای بدن کودک کشته شده اش به دست صهیونیزم ،به چند بیمار اسرائیلی، دستهای بسیاری را بالا برد و نظر اعتدال طلبان جهان را به خود جلب نمود.
ای کاش احساسیون بی ترمز شب گذشته تهران به جای شبیه سازی خود با همان اسلامی که موضوع کاریکاتور آن دانمارکی ابله بود،حداقل سعی می کردند با نوعی عملکرد نو و تازه عملا به اثبات رسانند که پیامبر ما، محمد ابن عبد الله، امین امت، مهربانترین خلق خدا و پیام آور صلح و آرامش برای حیات بشر است.
و ای کاش دیگر حالا، این دعای به اصطلاح دلسوزانه ی ملت ما به وقوع می پیوست و این مملکت به دست صاحب اصلی اش می افتاد...
و این هم لینک سیبستانک، که نامه ی دکتر سروش را در همین زمینه چاپ کرده است.
راستی اگر وقت کردید سری به آن یکی وبلاگ من بزنید.

۱۳۸۴ بهمن ۱۷, دوشنبه

آزادی بیان و اهانت به اسطوره ی یک دین!
اهانت کاریکاتوریست دانمارکی به پیامبر مکرم اسلام، بار دیگر قائله ای را بر پا کرد که مدتها به طول خواهد انجامید تا موضوع به نحو مقتضی خاتمه یابد. در این میان اظهار نظرهای مردم، سران کشورها و بعضی صاحبان اندیشه جای تامل دارد.
مثلاً عده ای از سران اروپایی و از جمله خانم مرکل،معتقدند دامنه ی آزادی بیان می تواند تا حوزه ی پیامبران هم کشیده شود و از آن سو کسانی هم در مملکت خود ما یافت می شوند که اعتقاد دارند، در سیطره ی طنز و کاریکاتور حتی بعضی مشاغل، خاصه روحانیت نباید گنجانده شود و وقتی نیک آهنگ کوثر کاریکاتور خاتمی را برای پرده ی آخر کشید، گفتند و شنیدند که بالاخره کسی پیدا شد و یک روحانی را کاریکاتور کرد. گل آقا که خدایش رحمت کند، نیز تا زنده بود اجازه نداد بر جلد یا داخل جلد نشریه ی هفتگی طنز گل آقا تصویر هیچ روحانیی به زیور کاریکاتور آراسته گردد.برای شخص من این نکته حائز اهمیت است که سران حکومتی هر کشوری چقدر جالب برای به بند کشیدن هنر خود را مجاز به اظهار نظر می کنند. در آن سوی محور سرکار خانم مرکل و در این سو هم ...
موضع گیری مسلمانان هم در این میان کمی جنبه ی کاریکاتور دارد. مثلاً اخبارصدا و سیمای ما و عالم، جریحه دار شدن قلوب مسلمین را در سراسر گیتی نشان می دهد اما هرگز از مردمی که عمری است نان و نمک اسلام و پیامبر را تناول می کنند خبری ندارد. و جالبتر که من هیچگاه نشنیده ام به هتک حرمتهایی از این دست، مردم شریف و خداجوی مکه و مدینه هم اعتراض کنند! امید که این دفعه لااقل ریشی بجنبانند. شما تعجب نمی کنید که اینچنین است؟ علی لیحال در این موضوع، برای اینجانب به طور خلاصه سوالات زیر پیش آمد:
1- دامنه ی آزادی بیان دارای چه حد و حدودی است؟
2- آیا این دامنه از کشوری به کشور دیگر تفاوت می کند؟
3- چرا مردم شهر های مکه و مدینه به عنوان مهد و مجد اسلام و مسلمین، در اینگونه موارد هیچ واکنشی نشان نمی دهند؟
4-زاویه دیدگاه سران کشورها با مردمانشان در حوزه آزادی های بیان و نوشتار چند درجه است؟ منطبق یا صفر درجه یا 180 درجه؟
5- آزادی بیان در اروپا ، آسیا و قاره های دیگر چه تفاوتهایی با هم دارند؟
6- اصولاً آزادی بیان در طول تاریخ در خدمت حکومت ها بوده است یا بر عکس ، حکومتها را به خدمت خود درآورده است؟

۱۳۸۴ بهمن ۳, دوشنبه

به مناسبت بی مناسبت

دیدن ویژه برنامه ای از تلوزیون مرا یاد این بیت پروین انداخت:

آن پارسا که ده خرد و ملک رهزن است
آن پادشاه که مال رعیت خورد گداست.
همین...
میگویید چرا اینقدر مختصر؟
می گویم:
مگر فیلم کرخه تا راین را ندیده اید؟ وقتی مصاحبه گر خارجی سراغ سعید می رود تا به عنوان یک مجروح شیمیایی رو به مرگ نظرش را در مورد اروپا و آمریکا و صدام و بمب های مهیب شیمیایی اش بگوید، در جواب فقط سرفه های قطاری را تحویلش میدهد. هیچ نمی گوید.
فقط سرفه و درد.
مواظب باشیم! بعضی کارها خیلی فریبنده است....

۱۳۸۴ دی ۲۶, دوشنبه

اصفهان پایتخت جهان اسلام
اطلاعیه!
به دلیل انتخاب شهر اصفهان به عنوان پایتختی جهان اسلام، اقدام به احداث وبلاگ دیگری کردم که سعی می کنم در قالب تصاویری که بر می دارم، چشمان دوستان را به مناظر این شهر اشناتر کنم.کمک دوستان نیز در این راستا راهگشاست. امید که خوشتان بیاید.
آدرس:
منتظر قدومتان می مانم.

۱۳۸۴ دی ۲۳, جمعه

اين خانم مرکل!
اين خانم مرکل هم حق نمک را بجا نیاورد.شاید دو ماه مانده بود تا با توافق احزاب دست این طرفی و آنطرفی بر صدر اعظم قبلی آلمان فائق آید که رییس جمهور محترم و مردمی کشورمان در اوان در دست گرفتن دولتشان پیام تبریکی برای ایشان ارسال کردند،چندانکه تعجب بسیاری را برانگیخت. وقتی کار هسته ای کشورمان به جاهای باریک رسید حداقل انتظار ما ازخانم مرکل که اولین زنی است که مقام صدر اعظمی آلمان رسیده و از قضا اولین بانویی هم هست که رییس جمهور ما برایش پیام تبریکات و شادباش فرستاد ، این بود که کمی کوتاه آمده و مواضع تند نگیرد اما انگار یا ابهت پرزیدنت بوش زياد بوده و یا خطای ما!استفاده از عبارت: << سخنان مضحک آقای احمدی نژاد >> توسط خانم مرکل واقعاً دور از انتظار بود.( ای نمک ...) در هر صورت، حال که نتایج بین المللی حضور پرزیدنت احمدی نژاد در طول مدت کوتاهی که سکان اجرایی را در دست گرفته اند روز به روز وارد مراحل جدیدتر می شود، امیدوارم کشورمان به رشد و اعتلای علمی خود همچنان ادامه دهد ولی به عنوان یک آرزو که صد البته برای جوانان عیب نیست! آرزومندم ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورم نیز همپای رشد هسته ای سیر صعودی به خود بگیرد.
از ته دل و با حالتی ملتمسانه ، آمین.

۱۳۸۴ دی ۱۴, چهارشنبه

مدیرانی که می آیند و می روند !
در یکی از دوره های مدیریتی، یکی از اساتید به ذکر نکته ی جالبی پرداخت.می گفت: روزی در دانشگاه محل تحصیلش در یکی از ایالت های آمریکا، مشغول سیگار کشیدن با متصدی هرس چمن های دانشکده بوده است.در حالی که هر دو روی چمن ها لم داده و مشغول گپ زدن بودند، رییس دانشگاه سر می رسد.استاد ما به یکباره از جا بر می خیزد، تعظیم می کند و از اینکه رییس آنها را چنین و چنان دیده است ! نگران می شود. اما مرد سیاه چمنزن بدون آنکه ادای به اصطلاح احترام گذاران را در بیاورد در حالی که دستی برای آقای رییس تکان میدهد به او سلامی می کند و رییس هم در پاسخ می گوید: هی جان چطوری؟!
مرد سیاه در همان حال می گوید: خوبم آقای رییس! روز خوبی داشته باشید.
و آقای رییس در حالی که کمی از برخورد استاد ما متعجب می شود از محل دور می شود.
--------------------------------
در مدتی که در دانشگاه کالسروهه ی آلمان دوره ی کوتاهی را می گذراندم، چندبار با رییس دانشکده همکلام شدم. از جمله یکبار آنچنان با من برخورد کرد که احساس کردم من رییس او هستم نه بالعکس.از من پرسید تو از کجای ایران آمده ای؟ من با کلی احترام و ادا گفتم جناب استاد من از اصفهان آمده ام! لبخند جالبی زد و در حالی که نوشیدنیش را نیمه کاره گذاشت درست نیم ساعت از شگفتی های شهر اصفهان برایم گفت. آنقدر با هیجان می گفت و دستهایش را تکان می داد که بی اختیار مرا یاد مدیران عزیز خودمان انداخته بود. به هیچ وجه خود را اسیر اداهای استکباری بعضی مدیران ما نکرده بود. گاهی چند ثانیه پشت سر هم می خندید و گاهی درعظمت شهر محل زیست من دستانش را روی شانه ام می گذاشت و می گفت:
حسین، شهر تو حیرت آور است! حیرت آور!
وقتی من از منارجنبان گفتم و فهمید که آنجا را ندیده آنچنان متاسف شد که ...
--------------------------------
وقتی یادم به مدیرم می افتد و وعده ای که خودش کرده و خواسته بود تا من برای مذاکره ای پیشش بروم تا 4 هفته ،من رفتم و سرکارم گذاشت، بی درنگ بغض گلویم را می گیرد.
--------------------------------
وقتی یاددم به دوست چندین و چند ساله ام می افتد که تازه میز شکسته ای دستش داده بودند تا مدیریتش کند! و در اولین دیدار پس از مدیریت،مرا به سردی پذیرفت و آنچنان متکبرانه برخورد کرد که چای نخورده از دفترش خارج شدم! دلم می گیرد.
--------------------------------
آهان یه چیز دیگر هم به خاطرم آمد! بگذارید این خاطره را هم بازگو کنم!
قرار بود در دیدار از دپارتمان فن آوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاهی در آلمان ،مدیر این بخش عظیم برای راهنمایی تیم ما بیاید.
وقتی درب دانشگاه رسیدیم! کمی معطل شدیم!4 یا 5 دقیقه! و بالاخره مدیر محترم این بخش رسید.اول هیچیک از ما باور نکردیم او خود مدیر باشد!آخر کدام ایرانی باور می کند یک نفر آدم با کت و شلوار و لباس شیک و زیباش برای راهنمایی و پرزنته کردن دپارتمان تحت مدیریتش ،با دوچرخه و رکاب زنان حاضر شود؟ شما بودید باور می کردید؟
--------------------------------
سرکار خانم، همسر گرانقدر،دیروز تعریف می کرد که: یکی از دوستان کارمندش، وقتی دیده است که رییس دانشگاهشان آمده سرکشی به بخش آنها و از او با احترام خواسته چند دقیقه از کامپیوتر او استفاده کرده و به اینترنت وصل شود و گویا روی صندلی سرکار هم نشسته است از تعجب شاخ درآورده است.
--------------------------------
یکبار به رییسی گفتم: اگر فقط هفته ای یکبار،دست به تلفن بشوی و با یکی از کارمندان جزئت ، شخصاً تماس گرفته و پس از جویا شدن از احوالش نظرش را در مورد وضعیت محل کارش جویا شوی، مطمئن باش که گروه های غیر رسمی کتر بر علیه تو شکل خواهد گرفت.
بگویم او چه کرد؟
دستور داد، درب دیگری در منتها الیه اتاقش کار گذارند تا در مواقع دلخواه بدون آنکه با ارباب رجوع مواجه شود، از دفترش خارج شود. :))))
-------------------------------
شاید چندبار نوشته باشم که یکی از عمده ترین دلایل شکست اصلاح طلبان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، برخورد استکباری برخی مدیران عالی و میانی این دولت با ارباب رجوع باشد. و جالب تر آنکه این شتر نامیمون درب خانه ی هر دولتی خوابیده است.به نظر من مرگ شعارهای هر دولتی را کارگذاران آن دولت برایش به ارمغان خواهند آورد. دولت آقای احمدی نژاد هم از این موضوع در امان نخواهد بود.
------------------------------
راستی! هی جان چطوری؟