۱۳۸۷ دی ۷, شنبه

شرط بندی با یک اسکیزوفرن




اینقدر اتفاقات ریز و درشتی در مملکت امام زمان در حال وقوع است که گاهی آدم دچار یک خلاء ذهنی شده و برای تسکین آلام به سوی خاطرات خود رو می آورد. راستش من به واسطه ی حضور در یک بیمارستان روانپزشکی، اینقدر خاطرات دارم که مجال نوشتنش نیست.
این هفته به واسطه ی اتفاق جالبی که افتاد، برای آن که این خاطره یادم نرود اقدام به قلمی کردن آن کردم.
واما خاطره:

تکه ای از ملحفه ی تختش را پاره کرده و به طرز جالب دور سرش بسته بود. از پشت استیشن پرستاری ( جایگاه ویژه پرستاران)
تاکید داشت تا ویزیتش کنم. جوانک بیست و چهارساله ای که با تشخیص اسکیزو فرنی یا همان جنون جوانی در بخش مردان بستری شده بود. از همان جایی که نشسته بودم رو به او گفتم: چی شده؟ مشکلت چیه؟
- آقای د کتر! سرم داره می ترکه! می خواستم دارو واسم بنویسی این سر بی صاحاب مونده وا بزاره.
این نکته را بدانید که اکثر بیماران بی جهت و فقط برای جلب توجه در بخش تاکید دارند که پزشک آن ها را ویزیت کند
با تاملی روی پرونده اش گفتم : باشه واست دارو می نویسم.
- چی می نویسی واسم دکترجون؟
- اِه........ خب یه چیز می نویسم دیگه... تو چیکار به این که من می نویسم داری خب؟
- آخه هر دارویی سر من رو تسکین نمیده که........ چی نوشتی دکتر؟ چی نوشتی؟
- استامینوفن کدئین
- دکتر این دارو سر من رو خوب نمیکنه...
- خوب میشی، حالا برو رو تختت بزار به بقیه مریضا برسم.
- دکتر شرط چی ببندیم که سرم با استامینوفن کدئین خوب نمیشه!؟
من که حوصله ام سر رفته بود، برای آنکه از سرم بازش کرده باشم، تندی جواب دادم:
- شرط یه پرادو... خوبه؟
جوابی داد که مرا به خود پیچاند و هنوز از جوابش در تعجب و خنده ام!
- باشه... که من باهاش به تو بزنم یا تو باهاش به من بزنی؟!
بخوبی فهمیده بود که هیچ کدام از ما نمی تونیم پرادو بخریم.
نتیجه گیری علمی: هیچ بیمار اسکیزوفرنی را دست کم نگیرید.

0 نظرات: