داشتم دستنوشتههای مردم را در سایت یاری میخواندم.شاید پرکامنتترین سایتهایی باشد که بخش اینترنتی مردم ایران در آن به ابراز عقیده پرداختهاند. از نوع کامنتها، معلوم است که دستاندرکاران این سایت، سعی کردهاند به دور از توهین به هرشخصیتی، نظرات را منعکس نمایند. (حتماً ببینید)
نکته جالب اینکه، در این چند صفحهای که من خواندم، تمام موافقان آقای خاتمی همچنان بر آن روحیه قبل استوارند و هیج تغییری در خود ندادهاند. فقط میخواهند و میخواهند! و به نظرشان رسیده است که یک نفر میتواند کشور را تغییر دهد.اینکه آنها در اصلاحات چگونه حضور خواهند یافت کمرنگ است. من در چندین پست قبل نوشتم که متاسفانه ما مردم ایرانزمین، نسل اندر نسل، جماعت منتظری هستيم و درست در يک گزينه مشترک و تکراری، ماندهايم و ماندهايم و ماندهايم! ما همواره منتظريم تا کسی يا گروهی از راه برسد و وضعمان را به سامان کند.
حتماً اگر فردا به فکر طرفداران دیگر کاندیداهای ریاست جمهوری هم بخورد که سایتی به زیبایی و خوبی یاری برپا کنند، آن دسته مردم هم منتظرانی از این دست خواهند بود.
به نظر من بهتر آن است که ما مردم در عصر کنونی علاوه بر ایراد خواستههای خود از یک فرد توانمند مثل آقای خاتمی، به او هم بگوییم و بنویسیم که خود نیز چگونه نقشی بازی خواهیم کرد؟ فقط رای دادن؟ فقط هورا کشیدن و کف زدن و انتخاب؟ البته که این کارها هم خود در جایگاه خود عظیم و بزرگ است اما در مقابل آنچه یک ملت همراه باید بکنند کمترین است.
درد دل بالا هنگامی به سوی یک نوشته پیش رفت که خاطرهی دوستی که از مالزی آمده بود مطرح شد. ایشان نقل میکرد که در سال 1354 خورشیدی (درست 5 سال پس ازتولد نویسنده این سطور)، بالاترین مقام مالزیایی، در دیداری که از ایران داشته است، رو به شاه ایران کرده و گفته است: مردم کشور ما باید تمام تلاش خود را بکنند تا در سی سال آینده کشوری نظیر ایران داشته باشند. (یعنی سال 1384، سال انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری ایران)
حالا این تکه بالا را داشته باشید!
آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری خود سفری به کشور اسلامی مالزی داشتهاست. تاریخ نگاران، این سفر را در یکشنبه روزی مورخ چهارم تیرماه 1381 رقم زدهاند. آقای خاتمی هم به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشورمان ایران، در آنجا جمله گفتهاند به این مضمون که : کشور ما ایران هم باید با الگو قرار دادن مالزی، در سی سال آینده شبیه این کشور گردد.
آن دوست ما میگفت: مالزیایی ها آن جملهی سال 54 مقام عالیرتبه خود و این جملهی سال 81 آقای خاتمی را در موزهی معروف خود کنار هم گذاشته و نتیجه گیری را به عهدهی بیننده فهیم گذاشتهاند.
به نظر من هردو مقام مصلح بودهاند، هم مقام مالزیایی و هم آقای خاتمی! حالا چرا بعد از سی سال ما این همه پسرفت کرده و آنها این همه پیشرفت؟! سوالی است که به نظر من عمیقاً به ما مردم برمیگردد و صد البته امثال آقای خاتمی و احمدی نژاد و حتی امام و مقام محترم رهبری هم جزو همین مردم هستند.
مسلماً هم آقای خاتمی هم آقای احمدی نژاد و هم دیگر بزرگان این دیار قصد پسرفت کشورشان را ندارند! اما چرا نتیجه چیزی خلاف میل آنها و مردم ایران میشود؟ این سوالی است که اگر نسل امروز و فردای این مملکت به آن پاسخ داد شاید سی سال دیگر (یعنی زمانی که من 70 سال خواهم داشت) اتفاقی بیفتد.َ
نکته جالب اینکه، در این چند صفحهای که من خواندم، تمام موافقان آقای خاتمی همچنان بر آن روحیه قبل استوارند و هیج تغییری در خود ندادهاند. فقط میخواهند و میخواهند! و به نظرشان رسیده است که یک نفر میتواند کشور را تغییر دهد.اینکه آنها در اصلاحات چگونه حضور خواهند یافت کمرنگ است. من در چندین پست قبل نوشتم که متاسفانه ما مردم ایرانزمین، نسل اندر نسل، جماعت منتظری هستيم و درست در يک گزينه مشترک و تکراری، ماندهايم و ماندهايم و ماندهايم! ما همواره منتظريم تا کسی يا گروهی از راه برسد و وضعمان را به سامان کند.
حتماً اگر فردا به فکر طرفداران دیگر کاندیداهای ریاست جمهوری هم بخورد که سایتی به زیبایی و خوبی یاری برپا کنند، آن دسته مردم هم منتظرانی از این دست خواهند بود.
به نظر من بهتر آن است که ما مردم در عصر کنونی علاوه بر ایراد خواستههای خود از یک فرد توانمند مثل آقای خاتمی، به او هم بگوییم و بنویسیم که خود نیز چگونه نقشی بازی خواهیم کرد؟ فقط رای دادن؟ فقط هورا کشیدن و کف زدن و انتخاب؟ البته که این کارها هم خود در جایگاه خود عظیم و بزرگ است اما در مقابل آنچه یک ملت همراه باید بکنند کمترین است.
درد دل بالا هنگامی به سوی یک نوشته پیش رفت که خاطرهی دوستی که از مالزی آمده بود مطرح شد. ایشان نقل میکرد که در سال 1354 خورشیدی (درست 5 سال پس ازتولد نویسنده این سطور)، بالاترین مقام مالزیایی، در دیداری که از ایران داشته است، رو به شاه ایران کرده و گفته است: مردم کشور ما باید تمام تلاش خود را بکنند تا در سی سال آینده کشوری نظیر ایران داشته باشند. (یعنی سال 1384، سال انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری ایران)
حالا این تکه بالا را داشته باشید!
آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری خود سفری به کشور اسلامی مالزی داشتهاست. تاریخ نگاران، این سفر را در یکشنبه روزی مورخ چهارم تیرماه 1381 رقم زدهاند. آقای خاتمی هم به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشورمان ایران، در آنجا جمله گفتهاند به این مضمون که : کشور ما ایران هم باید با الگو قرار دادن مالزی، در سی سال آینده شبیه این کشور گردد.
آن دوست ما میگفت: مالزیایی ها آن جملهی سال 54 مقام عالیرتبه خود و این جملهی سال 81 آقای خاتمی را در موزهی معروف خود کنار هم گذاشته و نتیجه گیری را به عهدهی بیننده فهیم گذاشتهاند.
به نظر من هردو مقام مصلح بودهاند، هم مقام مالزیایی و هم آقای خاتمی! حالا چرا بعد از سی سال ما این همه پسرفت کرده و آنها این همه پیشرفت؟! سوالی است که به نظر من عمیقاً به ما مردم برمیگردد و صد البته امثال آقای خاتمی و احمدی نژاد و حتی امام و مقام محترم رهبری هم جزو همین مردم هستند.
مسلماً هم آقای خاتمی هم آقای احمدی نژاد و هم دیگر بزرگان این دیار قصد پسرفت کشورشان را ندارند! اما چرا نتیجه چیزی خلاف میل آنها و مردم ایران میشود؟ این سوالی است که اگر نسل امروز و فردای این مملکت به آن پاسخ داد شاید سی سال دیگر (یعنی زمانی که من 70 سال خواهم داشت) اتفاقی بیفتد.َ
0 نظرات:
ارسال یک نظر