من در سال 64 موفق شدم برم جبهه و تا آخر جنگ هم به صورت داوطلبانه( همان بسیجی سابق) جبهه بودم. نه اینکه خیال کنین تو این پادگان ها و مقرهای پشت جبهه و اهواز ها!
نه!
اون جلوی جلو. در نزدیک ترین نقطه تماس با برادران دشمن بعثی!( اون روزها به چنین مکانی خط مقدم گفته می شد.)
----------------------------------------
این سابقه را گفتم که اگر بسیجیان امروزی خواندند، کمی ترحم کنند و حداقل به سابقه ی ما احترام بگذارند، خودمان و فکرمان و... پیشکش!
---------------------------------------
اون اوایل تا حدودای سال 66، عراقی ها از بس می ترسیدند، دستور داشتند همین طور که تو سنگر نشستند، هر از گاهی، هر 5 یا 6 دقیقه یکباری، پناه برخدایی، چندتا گلوله در کنند. اونی که کلاشینکف داشت با کلاش و اونی که توپ داشت با گلوله مهیب توپش!
این کار باعث می شد که هم ما بفهمیم روبرو ما دشمن نشسته نه دوست و هم خودشون رو دلداری می دادند که لابد اگر ایرونی ها قصد داشتند بزنند به خط، حساب کار دستشون آمده و فهمیدند که ما گلوله و خمپاره داریم.
وجالب این که شبی که قرار بود جوونای ما بزنند به خط و مثلاً تکه ای از خاک ایرون رو پس بگیرن، بی مهابا می زدند و کاری هم به این توپ و فشنگ درکردن ها نداشتند. خاکمون بود، شوخی که نبود، باید آزاد می شد از دست یک مشت بعثی متجاوز!
حالا اون همه تیر و توپ واسه چی تو اون مدت می رفت هوا، بیشتر روحیه بود واسه عراقیا تا ترس واسه ما!
ملطفتید که؟
--------------------------------------
این اواخر جنگ، یه خورده مورده، اوضاع از اونوری شده بود. ما زیاد تیر و توپ بی خودکی در می کردیم. مردم کمتر جبهه ها را پشتیبانی می کردند و از نظر امکانات هم که نگو و ننویس!( محسن خان رضایی در آن نامه معروف ، یه خورده اش رو فرموده بودن اینا)
مزه روحیه دادن به خود ، با پرتاپ تیر و منور و ... را اونجا درک کردیم. در اون آخرای جنگ، آخه آخه آخه!ما تو خاک عراقیا بودیم و اونا عرق میهنی داشتند. ما به جز چند قسمتی، همه جا را پس گرفته بودیم.
-------------------------------------
مخلص کلام، نقل دیروز نماز جمعه و پذیرایی نمازگزاران با تیر هوایی و گازاشک آور و... توسط برادران است. حتی در هنگام خطبه ها هم تیر می پروندند عزیزان!
من به نوبه خودم، به عنوان یک برادر اون روزایی، احساس می کنم این تیر انداختن و غیره و ذالک زیر سر اون حالت روحی غیره و ذالک است.
دوستان حامی و ترتیب دهنده ی این برادران لابد بهتر از همه ی ما می دونن هرکدوم از کاندیدای عزیز چندتا رای آورده! به ما که اطلاعات درستی ندادند ولی خودشان بهتر می فهمن اوضاع چه جوریاست.
ملطفتید که؟
-----------------------------------
نتیجه گیری دینی!
این رو دیگه باس خوب توجه کنید که ما در کشوری اسلامی به سر می بریم. در دین مبین اسلام چهار ماه از دوازده ماه قمری به ماه های حرام مشهورند.
ماههای قمری عبارتاند از: محرم، صفر، ربیع الاول، ربیع الثانی، جمادی الاول، جمادی الثانی، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذیقعده و ذیحجه. از این دوازده ماه، چهار ماه رجب، شوال، ذیقعده و ذیحجه ماههای حرام شناخته میشوند که هر گونه جنگ و نبرد در آنها حرام شمرده شده است. سه ماه پشت سر هم و یک ماه (رجب) جدا از بقیه است.
بعضی از مفسران قرآن، تحریم جنگ در این چهار ماه را از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام میدانند. در عصر جاهلیت نیز این قانون به عنوان یک سنت به قوت خود باقی بود؛ هر چند آنها طبق میل خود، گاهی جای این ماهها را تغییر میدادند، ولی در اسلام همواره ثابت و غیر قابل تغییر شد. گفتنی است که تحریم جنگ در این چهار ماه در صورتی است که جنگ از سوی دشمن بر مسلمانان تحمیل نشود، اما در صورتی که مسلمانان مورد هجوم قرار گیرند، موظف به دفاع از از خود هستند. تحریم جنگ و خونریزی در این چهار ماه، دلایل زیادی داشته و دارد، که پایان دادن به جنگ های طولانی و دعوت به صلح و آرامش، یکی از این دلایل است؛ زیرا هنگامی که جنگجویان، چهار ماه اسلحه را بر زمین بگذارند، مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود میآید و احتمال پایان یافتن دائمی جنگ بسیار افزایش مییابد. قرآن کریم در آیه 36 سوره توبه صراحتا به حرمت ماههای حرام حکم داده است.
منابع: تفسیر نمونه ج 7 ص 405، تفسیر المیزان ج 9 ص 266، تفسیر البرهان، مجمع البیان ج 5 ص 50
0 نظرات:
ارسال یک نظر