زمانی که آقای خاتمی اعلام کرد که" یا او می آید و یا میرحسین موسوی"، هرگز تصور نمی کرد این" یا " به سادگی تبدیل به " و" شود و هم او بیاید و هم موسوی! جبهه ی اصولگرا تصور می کرد که جناح به اصطلاح، اصلاح طلب، در فکر بازی پیچیده ای است اما زهی خیال باطل که هیچ پیچیدگی در کار نیست و هر آنچه در حال وقوع است، حلقه ای است که با منش و روش سید محمد خاتمی درگیری محض دارد.
آن ها که با آقای خاتمی از نزدیک آشنا هستند نیک می دانند که ایشان قبل از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی و تمام عیار فردی اخلاقی است. بعد از کنار رفتن سید میر حسین موسوی از قدرت، تقریباً هیچ کس نتوانسته بود این هنرمند سیاسی را به عرصه انتخابات و قدرت بازگرداند. میر حسین هم که تا به حال از سد انتخابات نگذشته بود به دلایل گوناگون؛ دعوت هیچ کس را لبیک نگفت. اما اخلاق سیاسی سید محمد خاتمی توانست در دهه سوم انقلاب، موسوی دهه اول را به میدان بکشاند.
موسوی بیش از آنکه در میان مردم به سیاست و فرهنگ شناخته شده باشد، با دو خاطره زبانزد است. اول توانایی او در چرخاندن ارابه ی اقتصادی کشور، علی رقم جنگ و بمباران و تحریم های کلان و منقبض و دوم تشر تاریخی رهبر فقید انقلاب به او به خاطر کناره گیری اش از نخست وزیری به واسطه ی اختلافاتی که با رییس جمهور وقت ( مقام محترم رهبری)داشت.
خاتمی اما در مقام یک سیاست مدار، همچنان متخلق است. فرهنگی است و البته بازی های سیاسی را هم به خوبی فراگرفته است. خاتمی اکنون معجونی از سیاسمداری است که صالحان و مصلحان تاریخ آرزویش را داشتند. او با سیاست تا آنجا همگام و همنواست که اخلاق خدشه بر ندارد.
چند شب پیش که آقای میرحسین موسوی، با اعلان حضورش، سخن آقای خاتمی را به روشنی نقض کرد، سید محمد در مقابل دو تصمیم جان فرسا واقع گردید:
تصمیم سیاسی
تصمیم اخلاقی
همه را دعوت کرد و چهره اش علی رقم آن همه احساسات مردم شیراز و یاسوج و بوشهر گویای یک چیز دیگر بود. همه با او سخن گفتند و همه گفتند بمان!
اما سید! گویا در این خشت خام چیز دیگری می دید!
من دیدم اما که او با منش و اخلاق خود در مصاف است و از این که احساس می کند دیگرانی در کارند تا مدیریت میدان بازی را به دست گیرند سخت در تفکرو آینده نگری می نمود.
در هر صورت میرحسین آمده است، هرچند جهد و تلاشش را بازگو کرد که چقدر به او اصرار کرده است که اگر بگوید که می آید، ولو طول هم بکشد او نخواهد آمد.
آخرین گفته های زیر لبی اش با حلقه ی دور و برش، مردم بود و مردم و مردم! گفت همه را دوست می دارد اما مردم را بیشتر! و آرام تر گفت:
نباید در پیشگاه مردم فهیم ایران سخنش دوگانه شود. یا او باید باشد یا میرحسین. و حالا که او آمده است، پس لاجرم آن که این سخن با ملت گفته می رود.
شاید کمی رنجور شویم اما اصلاحات باید از خود آغاز گردد. خداوندگار بر عزتش بیفزاید که آبروی ایران و ایرانی است.
0 نظرات:
ارسال یک نظر